اَمِرتات

در اَمِرتات، اخبار، گزارش، تحلیل و یادداشت با موضوع زندگی روستایی بخوانید.

اَمِرتات

در اَمِرتات، اخبار، گزارش، تحلیل و یادداشت با موضوع زندگی روستایی بخوانید.

در به همین پاشنه بچرخد صنعت پسته نابود می‌شود/ صادرکنندگان، ۱۰ درصد پسته صادراتی را پسته پوک می‌ریزند!

نعمت احمدی گفت: صادرات پسته ما هر سال دارد بازارهای خود را از دست می‌دهد که دو تا سه علت دارد و یکی از آنها نبود نظارت بر صادرات و مجموعه‌ای است که بر صادرات نظارت داشته باشد.

پسته

 امیرحسین احمدی- دکتر نعمت احمدی که خود باغدار پسته است در بخش اول گفت‌وگوی خود وضعیت تولید پسته و معضلات آن در ایران را بررسی کرد اما در بخش دوم گفت‌وگو، به مقایسه تولید پسته در ایران و آمریکا می‌پردازد و همچنین بازارهای صادراتی پسته را بررسی می کند. نعمت احمدی معتقد است که اگر در به همین پاشنه بچرخد صنعت پسته در ایران نابود می شود در حالی که کشورهایی از جمله آمریکا، اسپانیا، یونان و استرالیا مبادرت به کشت پسته کردند و کاشت و برداشت پسته در کشوری مثل آمریکا بسیار استانداردتر از کاشت و برداشت پسته در ایران انجام می گیرد که اصلی ترین تولیدکننده پسته در جهان بوده است. ادامه گفتگوی تفصیلی با دکتر نعمت احمدی را می خوانید:

* با این وضع می توان پیش بینی کرد که در آینده ای نه چندان دور صنعت پسته ما با نابودی مواجه شود؟

– در کشور ما دو تا سه عامل در استان های اصلی تولید پسته دست در دست هم داده و باعث شده اند به جای آنکه درخت های پسته رشد کنند کوره های ذغال سازی افزایش یابند چرا که مجوزهای بسیاری در رفسنجان و زرند برای باغاتی که دیگر آب کشش رسیدن به آنها را ندارد و به اصطلاح از آب افتاده اند صادر شده است تا آنها را به زغال تبدیل کنند.

من سال ۷۳ در رفسنجان یک سخنرانی داشتم که مورد حمله اعضای تعاونی پسته رفسنجان قرار گرفت که تعاونی عمده ای بود و هست و از دهه ۴۰ تا امروز نیز فعالیت می کند؛ در سال ۷۳ آمریکا ۳۵ هزار هکتار باغ پسته داشت و ما ۴۲۰ هزار هکتار داشتیم و من در آن سخنرانی گفتم به عنوان کسی که زیر درخت پسته به دنیا آمده و اولین چیزی که دیده است پسته بوده با درد و آه می‌گویم که از طرفی ناراحتم که پسته ما در معرض آسیب است و از طرفی خوشحالم؛ حسرتم از اینجاست که باغ های ما بی رویه و بدون هیچ گونه کنترل و نظارتی و بدون اینکه بررسی شود که چه جوره ای (واریته) مطابق با اقلیم کدام منطقه است و بدون توجه به میزان آب موجود که درخت کشت می شود چرا که کاشت درخت سرانه دارد؛ در آمریکا که رقیب سرسخت ما در تولید پسته است اجازه نمی دهند که بدون کنترل پسته کشت شود برای مثال می گویند اگر ۱۰ لیتر آب داری مجازه به داشتن چه مقدار از باغ هستی.

اما گفتم خوشحالی من از این جهت است که آمریکا(در سال ۷۳ خورشیدی)  ۳۶ هزار هکتار باغ پسته دارد که حدود ۳۰ درصد آن به ثمر رسیده  و باقی آن کم کم به ثمر می رسد و این باعث خوشحالی من است چرا که چند صباحی دیگر با این سرعتی که در احداث باغ دارند و با این علمی که در احداث باغ به کار می گیرند و نوع واریته هایی که استفاده می کنند تا چند سال دیگر مقام اول دنیا در تولید پسته را به دست می آورند و از آنجا که استاد تجارت و بازاریابی هستند با بازاریابی خود پسته ما را از مظلومیت فعلی بیرون می آورند. در همان روزی که این سخنرانی را کردم یکی از اعضای اتحادیه پسته کاران رفسنجان گفت خبری شنیدم که خدا را شکر پسته های آمریکا را سرما زده است و ما امسال می توانیم به خوبی پسته بفروشیم و من با خود گفتم که چنین کسی می خواهد سرنوشت تولید من را در دست بگیرد چرا که به جای آنکه بازاریابی درست کند به دنبال این است که پسته رقیب را سرما بزند تا شاید بهتر بفروشیم.

در حال حاضر با وزیر کشاورزی که خود کشاورز است تماس بگیرید و بگویید در جنوب خراسان چه واریته هایی باید کاشت؟ یا اگر از مقام های مسئول وزارت جهاد بپرسید که نیاز سرمایی درختان پسته در کدام مناطق برطرف شده است آماری ندارند.

پسته محصولی خاص است و مثل پرتقال یا آناناس یا هرچیز دیگر که اگر بخواهید بسیاری از نقاط دنیا آمادگی تولید آن را دارند نیست و در دنیا نقاط زیادی نیستند که تولید کننده پسته باشند و اصلا با همین اسم در دنیا رفته است و لذا آن آقا به جای آن که بگوید در این چند کشور بازاریابی کردیم و می توانیم پسته خود را بفروشیم می گوید خدا را شکر که پسته آمریکا را سرما زده است!

اما من گفتم که خوشحالم که آمریکایی ها تا ۱۰ سال دیگر مقام نخست را به دست خواهند آورد و بازاریابی می کنند و از آن موقع هم که آمریکایی ها وارد شدند و بازاریابی کردند پسته قیمت روند رو به جلویی را تجربه کرد.

آمریکا سالی ۱۰ درصد به باغات پسته اش اضافه می کند و در حال حاضر باغات پسته این کشور ۱۰۰ هزار هکتار هستند و در حال حاضر محصولاتی مثل انجیر، انگور و … را در مناطقی مثل فرزنو و دره هایی که قابلیت کشت پسته دارند کنار می زنند و به جای آن پسته کشت می کنند تا جایی که این کشور امسال ۴۷۰ هزار تن پسته تولید کرد و آنجا وقتی می گویند ۴۷۰ هزار تن، آمار دقیقی دارند و یک تن کم یا زیاد نیست در حالی که ما در ایران آمار درستی نداریم با این حال بیشترین آمار ما مربوط به سال ۱۳۶۷ است که توانستیم ۲۸۰ هزار تن پسته تولید کنیم در حالیکه ۵۰۰ هزار هکتار باغ پسته داشتیم و بعد از آن میزان تولید پسته ما هر سال کمتر شده است و سالیانه ۱۰ تا ۱۲ درصد از باغات ما کم می شود در حالی که همین مقدار به باغات آمریکا اضافه می شود و از طرفی وقتی می گوییم ما با ۵۰۰ هزار هکتار باغ در بهترین حالت ۲۵۰ هزار تن پسته تولید می کنیم یعنی هر هکتار باغ پسته ما در بهترین حالت ۵۰۰ کیلوگرم پسته می دهد در حالی که در صورتی که باغات جوان آنها به طور میانگین ۴.۵ تن در هر هکتار پسته تولید می کند و باغات بالای ۲۰ سالشان نیز سالانه ۶.۵ تن پسته تولید می کند و از طرفی درخت های پسته در آمریکا از سال چهارم پس از کشت شروع می کنند به بار دادن در حالی که درختان ما از سال هشتم یا نهم شروع می کنند به برنما شدن چرا که علمی کار نکردیم و از واریته های مناسبی استفاده نکردیم.

در حال حاضر با وزیر کشاورزی که خود کشاورز است تماس بگیرید و بگویید در جنوب خراسان چه واریته هایی باید کاشت؟ یا اگر از مقام های مسئول وزارت جهاد بپرسید که نیاز سرمایی درختان پسته در کدام مناطق برطرف شده است آماری ندارند.

در حالی که من خود دیدم در آمریکا از تلفن manager یا به قول ما ایرانی ها مباشر باغات پیامک می آمد که میزان دما، رطوبت خاک و خیلی چیزهای دیگر را مشخص کرده بود تا کشاورزان بر اساس آن تصمیم بگیرند. مباشر آن باغات از طرف مرجع علمی که دانشگاه است تعیین می شود و حاصل تمامی تحقیقات را ارائه می کنند و بد نیست اشاره کنم که تمام امور علمی و تحقیقاتی پسته در آمریکا بر عهده دانشگاهUCLA است و نظارت و برنامه ریزی دقیق و مشخصی دارند به طوری که اگر کشاورزی بخواهد پیوند بزند باید زیر نظر دانشگاه باشد نه مثل کشور ما که از هرجایی که توانستیم و بدون بررسی پیوند بزنیم؛ من حدود ۲۲ سال پیش در ساوه شروع به کشاورزی کردم. ساوه منطقه ای پاک و بکر و بهداشتی بود و پیوندهایی که از کرمان آوردم ناخواسته همه آلودگی های صد ساله را با خود به این منطقه آوردند در حالی که در آمریکا اگر کسی بخواهد پیوندی بزند بدون اجازه دانشگاه اجازه اینکه یک ترکه از باغ را خارج کند ندارد و این دانشگاه است که به شما پیوندک را می دهد، پیوندکی که تمام مراحل بهداشتی را طی کرده است و باغ را دچار هیچ آفتی نمی کند.

کشت پسته در کشور ما یتیم است

کشت پسته در کشور ما یتیم و یله است. ۵۰۰ هزار هکتار باغ امسال ۸۰ هزار تن پسته داشته اند و ایده آل ما از این میزان زمین فقط ۲۸۰ هزار تن است و ما هنوز نتوانستیم یک تن محصول در هکتار را عملی کنیم و این دروغ ها را هم نباید شنید که فلان کشاورز نمونه توانسته مقدار زیادی برداشت کند چرا که او یک هکتار داشته و هر چه توانسته خرج آن کرده اما این باغ ها بسیار کم هستند و وضعیت کلی تولید پسته اینگونه نیست و در حال حاضر باغات ما در هر هکتار حتی به میزان همان نیم تن سابق هم بار نمی دهند چرا که اگر بار داده بودند ما باید دست کم ۲۵۰ هزار تن پسته برداشت می کردیم در حالی که امسال ۸۰ هزار تن پسته برداشت کردیم.

کشت پسته در کشور ما یتیم و یله است. ۵۰۰ هزار هکتار باغ امسال ۸۰ هزار تن پسته داشته‌اند و ایده‌آل ما از این میزان زمین فقط ۲۸۰ هزار تن است و ما هنوز نتوانستیم یک تن محصول در هکتار را عملی کنیم و این دروغ‌ها را هم نباید شنید که فلان کشاورز نمونه توانسته مقدار زیادی برداشت کند

* به سراغ بازار پسته برویم. با توجه به داشتن رقیبی سرسخت مثل آمریکا در تولید پسته که استاد بازاریابی هم هست آیا هنوز کسی تمایل به خرید پسته ما دارد؟

– پسته هم جدا از دیگر محصولات نیست؛ اگر نفت که اصلی ترین محصول صادراتی ماست یا میعانات ما و سنگ های ما مشتری دارند پسته هم دارد و باید دانست که ما کشاورزان هم جدا از برنامه های سیاسی کشور نیستیم و در حال حاضر مغضوب جهانیم و در این شرایط بازارهایی را هم که پیدا کرده بودیم یا از دست دادیم یا از دست رفتند و خیلی از کشورها حاضر به تجارت با ما نیستند.

صادرات پسته ایرانی به سوریه هم به نزدیک صفر رسیده است

برای مثال، سوریه مرکز شیرینی در جهان عرب است و سالانه بخش قابل توجهی از مغز پسته ما به این کشور صادر می شد اما در حال حاضر صادرات پسته ما به این کشور نزدیک به صفر است.

بعد از آن بازار کشورهای عربی از جمله عربستان را داشتیم اما این همانطور که گفتم صادرات ما تابع سیاست های کلی نظام است و در حال حاضر ما با این کشور مراوده ای نداریم؛ تجار سرای امید در بازار تهران که رشته کاری‌شان تجارت با کشورهای عربی بود در حال حاضر هیچ یک از بازارهای عربی را در دسترس ندارند و از طرفی بازارهایی مثل کردستان عراق را داشتیم که امروز عملا از ترکیه پسته خود را تامین می کنند و علاوه بر همه اینها دو بازار در اروپا داشتیم که غیر از اتحادیه اروپا بودند چرا که اتحادیه اروپا فرمول هایی مثل آفلاتوکسین و … دارد که در واقع تجار ما با توجه به شرایط حاکم بر باغداری ایران و نحوه استفاده غیر استاندارد از کود و سم و ISOها، عطای بازار این اتحادیه را به لقایش بخشیدند اما دو بازار داشتیم که یکی اوکراین بود و دیگری روسیه و هر دوی اینها بازار مقصد بودند و هر چند تجارت با روس ها بسیار مشکل است اما بازار روسیه مقصد بسیار خوبی بود در حالی که به علت مشکلاتی که برای روبل به وجود آمد این بازار هم از دست رفت.

کسی متوجه نیست که صادرات یک علم است اما خوشبختانه با بالا رفتن قیمت‌ها خیلی از همین صادراتچی‌ها از این حوزه بیرون رفته‌اند چرا که مسائل پیچیده‌ای را به وجود می‌آورند؛ برای مثال فردی رفته و تعهد پسته‌ای را داده بود که در ایران امکان کشت نداشته است

هر کسی که از راه رسیده، صادراتچی شده است

در حال حاضر بازارهای چین و هند هستند، اما از این جهت که ما برای صادرات پسته یک سندیکا یا اتحادیه نداریم هر کسی که از راه رسیده، صادراتچی شده است و تعداد زیادی از جوانان که به میدان آمده اند عامل تجار چینی شده اند و برای تجار چینی خرید می کنند و عملا نوعی رقابت سخت را در بازار صادرات به وجود آورده اند و پای چینی ها را کم کم باز کردند و با این کار صادرات پسته آسیب جدی دیده است و کسی متوجه نیست که صادرات یک علم است اما خوشبختانه با بالا رفتن قیمت ها خیلی از همین صادراتچی ها از این حوزه بیرون رفته اند چرا که مسائل پیچیده ای را به وجود می آورند؛ برای مثال فردی رفته و تعهد پسته ای را داده بود که در ایران امکان کشت نداشته است و همه این مسائل به این علت است که صادرات متولی ندارد یعنی مجموعه ای خصوصی که صادرات زیر نظر آن انجام گیرد نداریم.

* اتاق های بازرگانی نمی توانند متولی باشند؟

– خیر.

* در صنایع دیگری مثل صنعت خودرو با وجود شرکت های بزرگ خودروسازی جهانی، رقابت در این عرصه به نظر مسخره می آید اما خود شما گفتید که در زیر یک درخت صد ساله به دنیا آمدید و همه می دانیم پسته محصول خاص کشور ما است و در آن مزیت نسبی داریم. در حال حاضر چه راه حلی برای بهبود وضعیت صنعت پسته وجود دارد؟

– ببینید؛ در تولید راهی را از گذشته طی کردیم و راهی پیش رو داریم؛ برای مثال باغات ما به سه دسته تقسیم می شوند که یا سنتی هستند یا ترکیبی از سنتی و مدرن یا باغاتی کاملا مدرن هستند اما نکته مهم این است که ما در امر برداشت با آمریکا تفاوت بسیاری داریم.

اولین نکته ای که باید بدانیم این است که پسته در ایران حالت بوته را دارد یعنی درخت های پسته در کشور ما درخت های روی زمین ریخته اند اما در آمریکا از اول درخت را طوری پرورش می دهند که واقعا درخت است و کنده ای دارد که همین مسئله برداشت را آسان تر می کند چرا که دستگاه شیکر به راحتی زیر درخت می رود و با شوکی که به درخت می دهد پسته را به راحتی و دانه دانه برداشت می کند.

برداشت پسته در کشور ما به طور میانگین سه ماه طول می کشد و سیستم سنتی دارد و ادعا می کنیم که کارگر در ایران با دستمزد روزی ۵۰ هزار تومان نسبت به آمریکا که ساعتی ۱۰ دلار است ارزان تر است اما واقعیت امر این است که به علت کیفیت درختان و استفاده از ابزار آلات، برداشت پسته در آمریکا بیش از یک هفته طول نمی کشد؛ برای مثال یک باغ هزار هکتاری در آمریکا به مدت یک هفته به طور کامل برداشت می شود اما باغ ۲۰۰ هکتاری من با ۳۰۰ کارگر حدود دو ماه طول می کشد یعنی از روزی که شروع می کنیم تا روزی که برداشت پسته تمام می شود سه ماه به طول می انجامد و در این میان میزان پرتی و آسیبی که پسته روی درخت می بیند و علاوه بر آن نحوه غلط انبارداری و … حجم قابل توجهی از محصول را تلف می کند. در حالی که در آمریکا ماشین شیکر به زیر درخت می رود و سفره ای زیر درخت پهن می کند و با وارد کردن یک شوک به درخت تمامی بار درخت را دانه دانه در دستگاه می ریزد و پس از آن پسته در کامیون حمل می شود و بعد از فراوری به سیلو می رود و در این بین نه با دست تماس پیدا می کند و نه در گونی حمل می شود و نگهداری آن نیز در شرایط مناسب و استاندارد با دمای متعادل در سیلو است.

در آمریکا ۷۰ درصد از تمامی باغداران برای شرکت پاراموت و ۲۰ درصد برای شرکت سپتون و ۱۰ درصد بقیه به طور متفرقه کار می کنند و کسی نمی تواند حتی یک کیلو پسته را خودش بفروشد اما در ایران ۲۰۰ هزار نفر فرد مستقلند که چهار کار، تولید، فراوری، بسته بندی و بازاریابی را همزمان با هم انجام می دهند. در کشور ما اساسا حلقه ای میان کشاورزی و صنعت و بازرگانی وجود ندارد و اگر هم باشد به طور خیلی مختصر و اندک است.

معضل پسته بیشتر در برداشت است چرا که ما و آمریکایی ها در کاشت و داشت تا حدودی مشابه هستیم اما این نکته را نباید فراموش کرد آنها از طریق علمی وارد کشت پسته شدند و واریته های مناسب با اقلیم خود را به کار می گیرند.

در آمریکا ۷۰ درصد از تمامی باغداران برای شرکت پاراموت و ۲۰ درصد برای شرکت سپتون و ۱۰ درصد بقیه به طور متفرقه کار می‌کنند و کسی نمی‌تواند حتی یک کیلو پسته را خودش بفروشد اما در ایران ۲۰۰ هزار نفر فرد مستقلند که چهار کار، تولید، فراوری، بسته بندی و بازاریابی را همزمان با هم انجام می دهند

* بخشی از تفاوت های برداشت پسته میان ایران و آمریکا را گفتید؛ اگر می شود آن را بیشتر تشریح کنید.

– در کشور ما هنوز که هنوز است در انبارها کارگران پسته پوک را می شکنند و مغزها را جدا می کنند و هر باغدار مدت زیادی گرفتار همین یک کار است و این روند آنقدر طول می کشد که روزهای آخر خیلی از پسته ها روی درخت خشک می شوند اما مدت برداشت پسته در آمریکا نزدیک به یک پنجم مدت برداشت این محصول در کشور ماست.

*در مورد صادرات و بازاریابی چطور؟

– انحصار فروش پسته در آمریکا در دست دو یا سه شرکت است و قیمت گذاری هم با خود آنها است اما در کشور ما کسانی که مبادرت به صادرات پسته از یک تن تا ۵۰ هزار تن می کنند بسیار زیاد است و جالب تر اینجاست که خیلی از این صادرکنندگان پیش خود فکر می کنند که اگر ۱۰ درصد از پسته دهن بسته یا پوک باشد ایرادی ندارد و من کشاورز که می خواهم پسته با کیفیت و سالم باشد و پسته سالم تحویل می دهم اما بعضی از تجار پس از اینکه پسته را از کشاورز خریدند می روند و پسته پوک هم می خرند که قیمت آن تقریبا کیلویی پنج هزار تومان است و به این بهانه که اجازه دارند ۱۰ درصد از پسته‌شان نامرغوب باشد پسته های پوک پنج هزار تومانی را با پسته های مرغوب کیلویی ۱۵۰ هزار تومان مخلوط می کنند. برای مثال در یک تن بار  ۱۰۰ کیلو پسته پوک به کار می بندند و این کار شاید از نظر ظاهری درست باشد اما از فریب است، تدلیس است یا هر اسم دیگری که می خواهید روی آن بگذارید.

خیلی از صادرکنندگان پسته ایرانی پیش خود فکر می‎کنند که اگر ۱۰ درصد از پسته، دهن بسته یا پوک باشد ایرادی ندارد به همین خاطر می‌روند و پسته پوک هم با قیمت کیلویی پنج هزار تومان می‌خرند و به این بهانه که اجازه دارند ۱۰ درصد از پسته‌شان نامرغوب باشد پسته‌های پوک پنج هزار تومانی را با پسته‎های مرغوب کیلویی ۱۵۰ هزار تومان مخلوط می کنند

«طعم خوش پسته ایرانی» صرفا یک شایعه است

با همین کارها صادرات ما هر سال دارد بازارهای خود را از دست می دهد که دو تا سه علت دارد و یکی از آنها نبود نظارت بر صادرات و مجموعه ای است که بر صادرات نظارت داشته باشد. ما دل‌خوش کرده ایم که طعم پسته ایران خوش است اما این قصه ای بیش نیست من که باغ پسته دارم می گویم این یک شایعه است.

صادرات پسته ما در معرض آسیب های جدی است و با این عملی که امسال در پیمان‌گذاری ارزی انجام شد که ارزهای حاصل از صادرات باید به سامانه نیما بازگردد عملا فردی مثل اسدالله عسگر اولادی که ۶۴ سال صادرات داشته امسال یک کیلو هم صادرات نداشت. ایشان سالی ۵۰ تا ۶۰ درصد از پسته ایران را صادر می کرد و در دبی و هنگ کنگ و هامبورگ انبار دارد اما تاکید می کنم که امسال حتی یک کیلو هم صادرات نداشت، این در حالیست که امر صادرات از دست صادرکننده اصلی در آمده و به دست افراد دیگری افتاده است.

از طرفی تاجری که در خارج پسته می خرد و به پایین دستانش توزیع می کند می خواهد آب را از سرچشمه ای بردارد که همیشه موجود باشد و دنیای تجارت هم دنیای رقابت است و اولین مطلبی که همه به آن معتقدند دامپینگ است. در حال حاضر آمریکایی ها این قدرت را دارند و بازار پسته را دامپ کردند و پسته ما عملا روی دستمان مانده است .

سخن پایانی…

– در آخر باز هم باید بر نظارت بر صادرات تاکید کنم؛ مثالی می زنم؛ اسرائیلی ها بهترین پسته دنیا را می خورند و ما یک کیلو پسته هم به آنجا صادر نکردیم در عین حال اسرائیلی ها پسته های آمریکایی هم نمی خورند و تا امروز از طریق واسطه های عربی پسته ایرانی مصرف می کردند.

اسرائیلی ها بهترین پسته دنیا را می خورند و ما یک کیلو پسته هم به آنجا صادر نکردیم در عین حال اسرائیلی ها پسته های آمریکایی هم نمی خورند و تا امروز از طریق واسطه های عربی پسته ایرانی مصرف می کردند

در هر حال به شیوه هایی که گفتم، در حال از دست دادن بازارهای خود هستیم و به علت تاخیر در برداشت نمی توانیم نیاز پسته را در وقت خود تامین کنیم؛ امسال ترکیه ۲۰۰ هزار تن پسته تولید کرد و مقام دوم را داشته است و در حال حاضر تبلیغات وسیعی در اسپانیا و یونان برای کشت پسته انجام می شود چرا که به پسته کاران هم اقامت می دهند و هم ویزای شینگ.

استرالیا نیز که با ما تفاوت فصلی دارد شروع به کشت پسته کرده است و این مسئله تولید پسته را دو بار در سال ممکن می کند که همین مسئله بازار ما را محدودتر و صادرات را سخت تر می کند و آمریکا هم که کشت پسته آن را شرح کردم با رشد سریعی که دارد تا ۱۰ سال دیگر باغات پسته خود را به ۳۰۰ هکتار خواهد رساند و ۳۰۰ هکتار باغ های پسته ای که درهر هکتار دست کم ۴.۵ تن پسته می دهند واگر در صنعت پسته در به همین پاشنه بچرخد هیچ آینده خوبی را نمی توان برای صنعت پسته در کشور ما متصور شد و امیدوارم که چنین اتفاقی هرگز رخ ندهد چرا که صنعت پسته ما به نابودی کامل می رسد.

 

در به همین پاشنه بچرخد، صنعت پسته نابود می‌شود

پسته یکی از محصولاتی است که اگرچه این روزها همه از قیمت سرسام‌آور آن نالانند اما از مزیت‌های نسبی کشور برای صادرات بشمار می‌آید و از جمله محصولات ارزآور ایران است. پسته سال هاست که در کشور ما کشت می‌شود اما این روزها حال روز این محصول بومی چندان هم خوب نیست به طوری که برخی از کارشناسان معتقدند پسته دیگر تاب کوچکترین آسیبی را ندارد.


* اخیرا رییس اتحادیه پسته اعلام کرده است «وضعیت تولید پسته در سال آینده به علت تامین نشدن سرما با خطر مواجه است و ممکن است تولید پسته مانند امسال مطلوب نباشد». آیا این مسئله درست است؟


پسته های فندوقی، کله قوچی، اکبری و احمد آقایی هر کدام یک میزان نیاز سرمایی دارند که بین ۶۰۰ تا هزار ساعت است و از طرفی هم کشت پسته در کشور ما به طور گسترده در ۱۴ استان انجام می شود؛ با این حال نیاز سرمایی باغات پسته استان مرکزی تامین شده و حتی مهلت برای دریافت سرمای بیشتر هم دارند اما استان هایی مثل خراسان هنوز نیاز به سرمای بیشتری دارند.

باید به این نکته توجه داشته باشیم که نیاز سرمایی زمانی تامین می شود که دما از ۷ درجه پایین تر بیاید و نیازی نیست که دما حتما به صفر درجه یا کمتر از آن برسد و امیدواریم این نیاز سرمایی در خیلی از استان ها تامین شود و در استان هایی هم که نیاز سرمایی برطرف نشده است، اگر باغداران گرفتار مافیای سم و کود نشوند امکان تامین نیاز سرمایی به طور مصنوعی هست.

نیاز سرمایی زمانی تامین می‌شود که دما از ۷ درجه پایین‌تر بیاید و نیازی نیست که دما حتما به صفر درجه یا کمتر از آن برسد و امیدواریم این نیاز سرمایی در خیلی از استان‌ها تامین شود

* چگونه می توان این نیاز سرمایی را به طور مصنوعی برطرف کرد؟


– روغن ولک و دورمکس از جمله مواد شیمیایی هستند که وقتی نیاز سرمایی به طور طبیعی فراهم نمی شود، محلول پاشی آنها جبران مافات این نیاز درختان را می کند اما متاسفانه مافیای کود و سم، این دو روغن را که محلول آن باید با پارافین همراه باشد با روغن سوخته و گازوییل ترکیب و به کشاورز عرضه می کند و بسیاری از گرفتاری هایی که باغات کرمان و دیگر استان ها دچار آن شدند از این ناخالصی روغن ولک پیدا شده است.

مافیای کود و سم، باغات پسته را نابود کرده‌اند

در آمریکا هم روغن ولک و هم روغن دورمکس مورد استفاده قرار می گیرند اما چون با فرمول اصلی و به طور استاندارد تولید می شود به طریق مصنوعی نیاز سرمایی را برطرف می کند بدون اینکه هیچ مشکلی برای درخت پیش بیاید.

متاسفانه مافیای کود و سم، دو روغن ولک و دورمکس را که محلول آن باید با پارافین همراه باشد با روغن سوخته و گازوییل ترکیب و به کشاورز عرضه می‌کند و بسیاری از گرفتاری‌هایی که باغات کرمان و دیگر استان‌ها دچار آن شدند از این ناخالصی روغن ولک پیدا شده است

مسئله ما تنها نیاز سرمایی درختان نیست و مسائل دیگری هم در تولید پسته دخیل هستند از جمله مسائل آب و هوایی که در اسفند و فروردین پیش بینی می شود. زمانی که دما از ۱۲ درجه پایین تر نرود رویش درختان پسته شروع می شود؛ چه بذرها و دانه ها و چه درختان. زمانی که به گرمای بالای ۲۵ درجه در اسفند و فروردین برسیم حرکت جوانه ها آغاز می شوند و نخستین جوانه های پسته ای که رویش می کنند گل های نر هستند. اگر بعد از میزان افزایش دمایی که مقدار آن را گفتم جوانه ها رویش کردند سرما بازگردد گل های نر ریزش خواهند داشت و بعد که گل های پسته آمدند گل نر نخواهیم داشت بنابراین مسئله و مشکل باغات پسته تنها نیاز سرمایی نیست بلکه گرمایی که در اسفند و فروردین خواهیم داشت نیز یکی دیگر از مسائل ماست و متاسفانه با پیش بینی هایی که می شود در فروردین گرمای زودرسی خواهیم داشت که اگر این پیش بینی واقعیت پیدا کند پسته دچار یک معضل بزرگ می شود.

سال گذشته هم که در استان هایی همچون یزد و کرمان پسته نبود همین گرفتاری را داشتیم، مضاف بر اینکه سم پاشی های بیجا و روغن ولک آلوده به گازوئیل بر شاخه و سرشاخه ها اثر گذاشته است و در کرمان شاخه های رویش که میوه سال آینده بر آنهاست خیلی آسیب دیده اند با این حال امیدواریم که این پیش بینی ها درست از آب درنیایند چرا که صنعت پسته تاب یک تنش دیگر را ندارد یعنی اگر صنعت پسته ما در همین بخش تولید به خصوص در استان های تک محصولی مثل یزد و کرمان یک چالش دیگر را تجربه کند دیگر توان ادامه کار را نخواهد داشت و فراموش نکنیم که خشکسالی و کمبود، هم مزید بر علت است.

* گفتید یکی از معضلات بزرگ صنعت پسته، مافیای سم و کود است. آیا این مافیا شناسایی شده و از اقدامات آنها جلوگیری به عمل آمده است؟ یا اینکه به علت نیازسازی هایی که برای کشاورزان کرده اند امکان مقابله با آنها وجود ندارد؟

– بگذارید صورت مسئله را نوعی دیگر بیان کنم؛ درباره مطلبی که راجع به روغن ولک گفتم مدتی است که مد شده که کارشناسان می گویند برای تامین نیازهای سرمایی و برای اینکه درخت را زودتر به مرحله رویش برسانیم از روغن ولک استفاه کنید و این اتفاق هم افتاده است؛ از آن طرف مافیای سم و کود هم پارافین را که ماده اصلی روغن ولک است از آن حذف کرده و به جای آن مواد زائدی را که گفتم اضافه می کند و این مسئله در حالی است که ما یک آزمایشگاه درست و حسابی برای اینکه این روغن را آزمایش کند و به آن مجوز دهد نداریم و نتیجه همین شده است که بین ۷۰ تا ۸۰ درصد این روغن ها به نحوی که گفتم تولید می شود و ترکیب آنان درخت را عقیم می‌کند.

ما یک آزمایگشاه درست و حسابی برای اینکه روغن ولک را آزمایش کند و به آن مجوز دهد نداریم و نتیجه همین شده است که بین ۷۰ تا ۸۰ درصد این روغن‌ها به نحوی تولید می‌شود که ترکیب آنان درخت را عقیم می‌کند

مافیای سم و کود با هر نوع داده علمی که متضاد با منافعش باشد مقاومت می کند

مافیای سم و کود با هر نوع داده علمی که متضاد با منافعش باشد مقاومت می کند و علیه داده های علمی تبلیغات سوء می کند. فردی به نام دکتر حسین حکم آبادی که پدر معنوی پسته ایران است، کارشناس ترین فردی است که در این حوزه فعالیت می کند و هیچ وابستگی به نهاد یا سازمانی یا مجموعه ای که سم و کود تولید می کنند ندارد و صرفا نظر علمی خود را می دهد اما در عوض کسانی را داریم که عضو مرکز تحقیقات پسته هستند که یا خود وارد کننده کود هستند یا در واردات کود و سم و سودآوری ها شریک هستند و کارشان مقاومت در برابر داده های علمی کشاورزی است و حتی کشاورز را وادار به خرید این کودها می کنند.

برای مثال، برای همین نیاز سرمایی، شرکتی محصولی به نام دورمکس را وارد می کرد؛ آقایان آمدند و محصول جایگزین خودشان را پیشنهاد کردند و از طرفی یک گزارش خلاف به جاهای مختلف دادند که این محصولی که وارد می شود اشکال دارد و شرکتی که این روغن را وارد می کرد مشمول ارز ۴۲۰۰ تومانی نشد و دیگر نتوانست وارد کند؛ پس از این ماجرا مراجع مختلف پیگیری کردند و دیدند که گزارشی را که رقبا دادند گزارش خلافی است و محصول دورمکس، محصولی کاملا علمی و آزمایشگاهی بدون خطر برای درختان پسته است و زمانی معذوریت ها رفع شد که دیگر فایده نداشت چرا که این شرکت بازار را از دست داده بود و قادر نبود دورمکس را وارد کند.

اگر بخواهم به نمونه دیگری اشاره کنم، می توانم از آفتی صحبت کنم به عنوان شیره که اصطلاح علمی آن پسیل است اما در میان ما کشاورزان به شیره مصطلح است که دو نوع خشک و تر دارد. در کرمان با هدایت مافیای سم و کود و بسیاری از کارشناسان که متاسفانه متاثر از اینها هستند، تا ۱۶ بار به درخت سم پاشی کردند و اصلا در شهر من زرند بسیاری از جوانان هستند که تنها کارشان این است که با یک تراکتور و دستگاه سم‌ پاش از صبح در مجموعه باغ های پسته شروع به سم پاشی های عجیب غریب می کنند و این کار باعث شده است که درخت ها از بین بروند و به جرأت می گویم بسیاری از درخت ها عقیم شده اند؛ هر دور هم که سم‌ پاشی به این صورت انجام شود، تانکری در باغ زده می شود که محتویات آن تا سقف ۴۰۰ هزار تومان فروخته می شود.

فرض کنید ۵۰۰ هزار هکتار باغ پسته داریم و هر باغ هم با راهنمایی و شیطنت این مافیای سم و کود، سم‌پاشی ادواری تا ۱۶ مرتبه می‌شود و هر دوره سم‌پاشی هم حدود ۴۰۰ هزار تومان هزینه دارد و یک حساب و کتاب ساده نشان می‌دهد که سود حاصل از فروش این سم‌ها که به جان درختان پسته می‌اندازند، چقدر می‌شود

فرض کنید ۵۰۰ هزار هکتار باغ پسته داریم و هر باغ هم با راهنمایی و شیطنت این مافیای سم و کود، سم پاشی ادواری تا ۱۶ مرتبه می شود و هر دوره سم پاشی هم حدود ۴۰۰ هزار تومان هزینه دارد و یک حساب و کتاب ساده نشان می دهد که سود حاصل از فروش این سم ها که به جان درختان پسته می اندازند، چقدر می‌شود.

با تمام این اوصاف دکتر حکم آبادی، بعد از یک تحقیق میدانی در باغ های پسته گفت که نیاز درختان را محلول سولو پتاس برآورده می کند که قیمت این محلول که تازه گران هم شده است بیش از کیلویی هفت هزار تومان نیست و به جای سمی که آقایان پیشنهاد می کنند که به طور عمده استفاده می شود، میزان لازم برای استفاده از محلول ۳ در هزار است و سولو پتاس که کیلویی هفت هزار تومان است را برای استفاده در یک باغ تا سقف ۴۰ هزار تومان می توان تهیه کرد و این میزان تفاوت دارد با سمی که بعضی اوقات تا ۴۰۰ هزار تومان هم فروخته می شود.

همچنین، برای اینکه مصرف کود بیشتر شود آقایان توصیه می کنند که وقتی درختان باغ این سقف از آفت را گرفتند شروع به سم پاشی کنید. اما آقای حکم‌ آبادی معتقد است که ما قرار نیست درمان کنیم بلکه باید پیشگیری کنیم آن هم با کودی مثل سولوپتاس که ۴۸ درصد آن گوگرد و ۵۲ درصد آن پتاس و آهن و باقی مواد معدنی دیگر است و ۴۸ درصد گوگرد آن آفت شیره یا پسیل را از بین می برد و سم هم نیست بلکه یک گوگرد خاص است.

اما سم فروش ها طور دیگری به کشاورز فهمانده اند که باید درمان کنید، اما آقای حکم آبادی می گوید باید پیشگیری کنیم تا از آلوده شدن درخت جلوگیری شود تا نیازی به درمان نباشد و باعث شود به جای آنکه باغدار سالی ۱۰۰ میلیون سم بخرد نیاز خود را با سالی یک میلیون تومان تامین کند.

در یک نمایشگاهی، من از هر کدام از ۵۸ شرکت تولیدکننده کود، یک لیتر کود خریدم و به آزمایشگاه بردم و دیدیم فرمولی که روی بسته های کودها درج کرده بودند از اساس، میزان و محتویات آن با کودی که عرضه کرده بودند متفاوت بود و هیچ کدام آن فرمول واقعی نبود

از طرفی فرمول سم در دست آقایان است و هر طور که بخواهند آن را ترکیب می کنند؛ برای مثال نمایشگاهی در پارک گفت‌وگو با حضور یکی از مقامات عالیرتبه وزارت جهاد کشاورزی برگزار شد و ۵۸ شرکت سازنده کود، محصولات خود را آورده بودند و من از هر یک از این ۵۸ شرکت یک لیتر کود خریدم و به آزمایشگاه بردم و دیدیم فرمولی که روی بسته های کودها درج کرده بودند از اساس، میزان و محتویات آن با کودی که عرضه کرده بودند متفاوت بود و هیچ کدام آن فرمول واقعی نبود. پس از آن از همین مقام عالیرتبه وزارت جهاد پرسیدم که چرا اینها را به رسانه ها معرفی نمی کنید و گفت نمی شود.

عملکرد مافیای سم و کود باعث از دست رفتن بازار پسته در اروپا شده است

به هر حال، مافیای سم و کود به گونه ای خاص عمل می کند و نظارتی هم بر آن نیست؛ من به جرأت می توانم بگویم اگر محصول هر شرکت داخلی کودسازی که اسمش را بیاورید حتی اگر معروف هم باشد به آزمایشگاه دهید می بینید که فرمول آن مطابق با آنچه گفته شده نیست، یعنی تقلبی است. بسیاری از سمومی که در کشور ما مصرف می شوند در جاهای دیگر اصلا اجازه مصرف ندارند؛ علت اینکه ما بازارهای اروپا را از دست دادیم عملکرد همین شرکت ها است که متاسفانه کارشناسان بخش کشاورزی هم از آنها خط می گیرند و مصرف این محصولات را توصیه می کنند و همین مسئله باعث شده است ما نتوانیم ایزوهای اروپا را دریافت کنیم و بازارهای اروپا را از دست دهیم.

صنعت پسته یکی از مظلوم ترین صنعت ها است اما به چه علت؟ قیمت پسته در بازار جهانی بین ۱۱ تا ۱۲ دلار بود و دلار که ناگهان با افزایش قیمت رو به رو شد قیمت پسته هم بالا رفت و کشاورز توانست آن را نزدیک به کیلویی ۱۷۰ هزار تومان بفروشد اما باید بدانیم که پسته جزو سبد غذایی مردم نیست و اگر در آجیل هم باشد ۱۰ درصد هر آجیلی پسته است و در اصل پسته یک محصول صادراتی است.

پشت پرده ماجرای پستافین و گردن‌بند پسته

بگذارید مثالی بزنم؛ قیمت شیر، ابتدای سال جاری چقدر بوده و الان چقدر شده است؟ وقتی مقایسه کنیم می بینیم افزایش چهار برابری داشته است و یا محصولات دیگر هم همین طور، اما برای اینکه سرپوشی بر افزایش قیمت آن کالاهایی که در سبد غذایی مردم است بگذارند آمدند پستافین و گردن‌بند پسته ساختند.

* شما به نمایشگاه پارک گفت و گو اشاره کردید که با حضور مقامات جهاد کشاورزی برگزار شد و وزارت جهاد کشاورزی هم مدعی نظارت جدی بر بخش کشاورزی است و مسئولان آن هم دائما در حال مقایسه آمارهای امسال با دهه‌های گذشته هستند و از افزایش های عمده بخش کشاورزی می گویند اما حرف های شما به عنوان یک کشاورز خلاف حرف مسئولان وزارت جهاد است به طوری که آنها حتی توان مقاومت با مافیای سم و کود را هم نداشتند. می شود در اینباره توضیح دهید؟


– آمارهایی که در بخش کشاورزی می دهند قبول می کنم اما یک سوال می پرسم؛ وزارت جهاد کشاورزی برای من کشاورز چه قدمی برداشته است؟ وزارت جهاد در افزایش نرخ تولید محصولات کشاورزی هیچ نقشی نداشته است و در حال حاضر اگر آمار کشت یک محصول در یکی از نقاط کشور را از مسئولان وزارت جهاد بپرسید و مقدار آن را بخواهید از آن بی اطلاع خواهند بود و اصلا نمی دانند و دخالتی ندارند.

منظورم این نیست که وزارت جهاد کشاورزی نظارت ندارد بلکه حضور ندارد و برای مثال اگر فردا بگویند مجموعه وزارت جهاد کشاورزی تعطیل شود هیچ تاثیری روی باغ ها و مزرعه های ما نخواهد داشت. نقش این وزارتخانه فقط در حدی شده که گوشت از کجا بیاورد و در داخل نقش و جایگاهی ندارد و برای اثبات حرف خود می گویم که اگر نقشی داشت الان که فصل استفاده از روغن ولک و تامین نیاز سرمایی پسته است وزارت جهاد کشاورزی به عنوان متولی بخش کشاورزی حداقل باید اعلام می کرد که کشاورزان باید از کدام برند این روغن استفاده کنند؛ شما به عنوان یک خبرنگار به روابط عمومی این وزارتخانه زنگ بزنید و بپرسید که یک برند روغن ولک برای تامین نیاز سرمایی پسته معرفی کنید اما این متولی امور کشاورزی حتی نمی تواند یک برند نمونه برای نیازی ساده را معرفی کند.

 آمارهایی که وزارت جهاد کشاورزی در بخش کشاورزی می‌دهد را قبول می‌کنم اما یک سوال می‌پرسم؛ این وزارت‌خانه برای من کشاورز چه قدمی برداشته است؟ اگر آمار کشت یک محصول در یکی از نقاط کشور را از مسئولان وزارت جهاد بپرسید و مقدار آن را بخواهید از آن بی اطلاع خواهند بود و اصلا نمی دانند و دخالتی ندارند

* همه ما می دانیم که اگر ایران در پنج محصول مزیت نسبی داشته باشد یکی از آنها پسته است اما با دست خود در حال از بین بردن این مزیتی هستم. شما به عنوان یک کشاورز با این جریان مافیا که کمر به نابودی صنعت پسته بسته است مقابله نکرده اید؟


– چه کار می توانیم بکنیم؛ مگر ما قدرت نظارتی یا اجرایی داریم؟ تنها می توانیم بگوییم که چه اتفاقاتی در حال افتادن است و نتیجه این اتفاقات چیست؛ من خود به بعضی از شرکت هایی که کود می سازند رفتم و با چشم خود دیده‌ام که این کارخانه ها دو یا سه مخزن دارند و ملات چغندر را به اضافه چند پودر ترکیب می کنند و کود تحویل می دهند در حالی که در کشوری مثل آمریکا نهاد و سازمان مخصوصی وجود دارد که تا این نهاد مجوز ندهد کسی اجازه تولید نیم لیتر کود را ندارد اما اینجا کشاورزان بی پناه ترین قشر جامعه هستند. پسته به هر حال قیمتی دارد و دست کم شرایط سال گذشته باعث شد که دست کشاورز در جیب خودش برود.


انتهای پیام

یک واقعیت تلخ درمورد کشاورزی

 کشاورزی تنها حرفه‌ای است که بیشتر اقوامی که در روزگاران دراز در نجد (فلات) ایران می‌زیستند به آن مبادرت ورزیدند. علی‌رغم خشکی اقلیم، تا امروز کشاورزی را ادامه داده و در تمامی مناطق ایران به کشت و پرورش محصولات و گیاهان مختلف پرداختند. 


کشاورزی، در تمامی مناطقِ ایران به خصوص مناطق مرکزی کشور، صرفا تلاشی برای بقا و تامین معیشت بدون توجه به هیچ متغیر دیگری است و همین مسئله است که متاسفانه کشاورزی را از حالت اقتصادی بودن بیرون آورده و در جهان امروز آن را به فعالیتی تبدیل می‌کند که منجر به تولید ثروت نمی‌شود.


 پاتریشیا کرون در کتاب جامعه‌های پیشا صنعتی می‌نویسد: «کمبود، صفت بارز جامعه‌ ماقبل صنعتی بود و در مقابل، صنعتی شدن تا بدان حد با ثروت پیوند دارد که افزایش درآمد از ویژگی‌های این فرایند به حساب آمده است. افزایش چشمگیر و پایدار درآمد‌ها اصولا هدفی است که ممالک در حال صنعتی‌شدن برای رسیدن به آن تلاش می‌کنند و رشد پایدار اقتصادی در تمامی جوامع امروزی تا زمانی امکان پذیر است که منابع طبیعت موجود و در دسترس باشند.»


باید این واقعیت تلخ را پذیرفت که اگر کشاورزی در جهان امروز، منجر به تولید ثروت نشود محکوم به نابودی است مخصوصا اگر در کشوری باشد که اقتصادی مبتنی بر کشاورزی دارد. 


از سوی دیگر، افزایش جمعیت و نیاز بیشتر کشور‌ها به غذا، روش‌های کشت قبل از صنعتی شدن جوامع را برنمی‌تابد و در این میان تنها راه حل صحیح استفاده درست از روش‌های نوین «علم کشاورزی» است که با حداقل مصرف منابع طبیعی، بیشترین میزان محصول را در کوتاه‌ترین زمان ممکن تولید کند. مسئله‌ای که جامعه کشاورز ایران که صرفا با هدف تامین معیشت تولید می‌کند، هنوز آن را در نیافته است و همچنان کشاورز همان دهقان خرده مالکی است که برای تامین معیشت خود مبادرت به کشت محصول می‌کند. از طرفی نبود دانش کشاورزی در جامعه روستایی و نیاز روز افزون غذا در کشور ۸۰ میلیونی ایران باعث از بین رفتن منابع شده و کشاورزی امروز را به بحران رسانده است.


شقایق صفی‌خانی

انتهای پیام

متن کامل مصاحبه با هادی‌زاده، عضو خانه کشاورز

یکی از موتورهای محرکه اقتصاد کشور، بخش کشاورزی است، بخشی که حجم زیادی از تولیدات ما را شکل داده و به یک معنا در طول تاریخ، اقتصاد ایران مبتنی بر آن بوده است.

با این حال اما کشاورزی آنگونه که باید مورد توجه نهادهای رسمی کشور نبوده و این فعالیت و اجتهاد تاریخی که در طول نسل های مختلف به مانند یک رودخانه به حیات خود ادامه داده امروز با خطر جدی مواجه شده است.

در  دهه های اخیر کشاورزی بدون اسلوب و الگویی صحیح و علمی و بدون مدیریت فکر شده آسیب های جدی خورده و کشت های بدون برنامه ریزی، استفاده ناصحیح از منابع آب، رشد سریع جمعیت در مدتی کوتاه و عدم تطابق توسعه کشاورزی با این میزان از توسعه جمعیت و احداث بی رویه باغ و مزرعه در زمین های نامناسب، به کشاورزی ایران و منابع پایه ای طبیعی و خدادادی این کشور آسیب های جدی زده است به طوری که پیش بینی برخی کارشناسان، انهدام کامل کشاورزی در دهه های آینده است.

اما چه راه حل های کوتاه مدت و بلند مدتی برای برون رفت از این بحران وجود دارد؟ و چگونه می توان از نابودی کشاورزی ایران جلوگیری کرد و کشاورزی با اسلوب علمی را در ایران ممکن کرد؟

به همین علت به سراغ دکتر غلامحسین هادی زاده رییسی، عضو شورای مرکزی خانه کشاورز ایران و رییس خانه کشاورز استان خراسان رضوی رفتیم تا در اینباره به گفت و گو بپردازیم.

* مثل خیلی از امور دیگر در کشاورزی نیز مشخص نیست که باید طبق کدام اصول حرکت کنیم و دچار یک بام و دو هوایی شده ایم. کشاورزی در کشور ما نه به صورت سنتی شکل می گیرد و نه با ادوات مدرن. به نظر شما بهتر نیست که وزارت جهاد کشاورزی و سایر نهادهای مربوطه به جای اینکه بدون ایجاد هیچ زیرساختی کشاورز را تشویق و یا حتی ملزم به کشت نوین کنند این قشر را که نسل اندر نسل کشاورز بوده اند به حال خود بگذارند تا با اصولی که می دانند حتی اگر نوین نباشد به کشاورزی بپردازند؟

– نه؛ برای اینکه در هیچ کجای دنیا کشاورزها نباید به دنبال تحقیقات بروند و این کار، وظیفه دانشگاه ها و متخصصین است که بروند و تحقیق کنند و بهترین روش را برای افزایش بهره وری ترسیم کنند و در نهایت کشاورزها را به سمت درست هدایت کنند؛ در کشور ما بخش تحقیقات حتی اگر کار کند بسیار ضعیف کار می‌کند و تحقیقات مطابق با اتفاقات دیگر کشور به روز نشده اند چرا که کشور ما از ۳۰ میلیون جمعیت به ۸۵ میلیون نفر جمعیت رسیده است و سیاست های بهره وری ما مطابق با الگوی توسعه جمعیت پیش نرفته است در نتیجه اتفاقی که افتاده این است که امروز وارد کننده عمده محصولات استراتژیک غذایی هستیم و اگر هم بخواهیم برای تولید به منابع داخلی خود بیش از این فشار آوریم چیزی برای نسل های آینده باقی نمی ماند.

به طور کلی وظیفه تحقیقات این است که روش ها را بهینه کند و در اختیار کشاورز بگذارد و وظیفه دولت نیز این هست که زیرساخت ها را آماده کرده و سرمایه گذاری کند و اجازه دهد که تکنولوژی وارد کشور شود؛ در همین مورد باید بگویم قانونی که در مورد بذر و نهال وجود دارد مربوط به ۵ دهه پیش است و هیچ بازنگری اصولی در مورد آن نشده است درحالی که در این پنج دهه دنیا برای ورود انواع بذر و نهال و نشاء از درهای باز استفاده می کند و بذرهای نوینی وارد کشورها می شود که آب کمتری مصرف می کنند و هر بذری مطابق با اقلیم خاص خود تولید می شود و مثال های متعددی در این زمینه هست.

مسئله دوم این است که ما نمی دانیم در اقلیم خود چه مقدار از چه محصولی را در کجا و با چه الگویی بکاریم و این یکی از مشکلات اساسی کشور است؛ برای مثال در نقاط پست گیاهانی را می کاریم و باغ هایی را احداث می کنیم که نیاز به ارتفاع بالاتر از هزار متر از سطح دریا دارند و تبخیر و تعرق این گیاهان بالاست و در نتیجه در نقاط پست بهره وری این گیاهان پایین می آید و در این زمینه مثال های بسیار زیادی را می توان زد.

* به نقش دولت اشاره کردید؛ چیزی که مشخص است این است که دولت نشان داده آنچان که باید نتوانسته از پس ایجاد زیرساخت برای کشاورزی علمی و استاندارد بربیاید و آن طور که از ظاهر امر پیدا است در آینده نزدیک هم موفق به این کار نخواهد شد، بنابراین چگونه می توان کشاورزی را به سمت خروج از بحران موجود هدایت کرد و تولید محصولات را با زیر ساخت های مناسب و به طور استاندارد ادامه داد؟

– جواب این سوال در دو جمله است؛ سیاستگذاری های بخش کشاورزی و تصمیم سازی ها و تصمیم گیری های آن باید به عهده کشاورزان فرهیخته و پیشرو باشد؛ یک نمونه ساده این مسئله قنات است؛ اجداد ما با حفر هزاران کیلومتر قنات، آب را از مناطق پرآب به مناطق کم آب حاشیه کویر می رساندند و با آن کشاورزی می کردند و خود آب را تقسیم کرده و الگوی کشت را ترسیم می کردند و کشور ما به راحتی با حداقل میزان مصرف آب تولید محصول داشت و خودکفا بود اما از وقتی مدیریت دولتی بر منابع آب و تصمیم گیری های دولتی بر نظام بهره وری حاکم شد اتفاقاتی که امروز شاهد آن هستیم رخ داد ضمن اینکه با بزرگ شدن مدیریت دولتی نقش کشاورزان در نظام تصمیم گیری به طور مرتب کوچک و کوچک تر شد تا به این جا رسید که امروز ۹۸ درصد از تولید کشور در بخش کشاورزی را بخش خصوصی  انجام می دهد اما در نظام تصمیم گیری و تصمیم سازی حتی دو درصد هم دخالت ندارد.

از وقتی مدیریت دولتی بر منابع آب و تصمیم‌گیری‌های دولتی بر نظام بهره‌وری حاکم شد اتفاقاتی که امروز شاهد آن هستیم رخ داد ضمن اینکه با بزرگ شدن مدیریت دولتی نقش کشاورزان در نظام تصمیم‌گیری به طور مرتب کوچک و کوچک‌تر شد تا به اینجا رسید که امروز ۹۸ درصد از تولید کشور در بخش کشاورزی را بخش خصوصی انجام می‌دهد اما در نظام تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی حتی دو درصد هم دخالت ندارد

اگر راه را برای کشاورزان باز کنند و راه حل را هم از آنها بخواهند و برطبل خودکفایی هم نکوبند و اجازه دهند که اقلیم خود دیکته کند که کشور ما چقدر ظرفیت تولید دارد نتایج بهتری را می توان پیش بینی کرد؛ بنابراین نظام تصمیم سازی در کشور ما غلط است و وزارت جهاد کشاورزی، وزارت نیرو و تمام نهادهای دولتی دخیل در حوزه کشاورزی باید از نقش تصدی گر به نقش نظارتی تغییر جهت دهند.

تصدی گری باید با کشاورز باشد و برنامه ریزی نیز به کمک کشاورز صورت گیرد و دولت باید در ایجاد بستر مناسب برای تزریق سرمایه و تکنولوژی به بخش کشاورزی نقش خود را ایفا کند.

* دراینباره ممکن است این توجیه وجود داشته باشد که جامعه کشاورزان در کشور ما به روز نشده‌اند؛ اگر تصدی گری را به کشاورزها محول کنیم آیا می توانند با اتکا به نظام کشاورزی گذشته به تولید ادامه دهند و اگر نقش تصدی گری را ناگهان به کشاورزی که آموزش ندیده است محول کنیم ممکن است تبعات بعدی را به همراه داشته باشد؛ برای اینکه کشاورزان متصدی کار خود شوند چه زیر ساختی باید پیش بینی شود؟

– در کشور ما ۹ میلیون هکتار اراضی آبی و دیمی و نزدیک به ۱.۵ میلیون نفر دانش آموخته در حوزه کشاورزی وجود دارد؛ یعنی به اندازه هر ۶ هکتار یک نفر که دانش کشاورزی را آموخته است وجود دارد و اگر قرار بود دولت ها در مقام متصدی تحولی را در این ۴۰ سال با نیروی عظیمی که آموزش داده ایجاد کند، تا امروز ایجاد کرده بود و منابع پایه کشور ما به وضعیت امروز دچار نمی شد.

بنابراین، دولت یک توسعه ناپایدار را در پیش گرفته است. یعنی، کسانی را بدون اینکه آموزش کافی داده باشد وارد چرخه کشاورزی کرده است بدون اینکه بهره وری داشته باشند.

در کشور ما به اندازه هر ۶ هکتار یک نفر که دانش کشاورزی را آموخته است وجود دارد و اگر قرار بود دولت‌ها در مقام متصدی، تحولی را در این ۴۰ سال با نیروی عظیمی که آموزش داده ایجاد کنند، تا امروز ایجاد کرده بودند و منابع پایه کشور ما به وضعیت امروز دچار نمی‌شد

اگر کار به دست خود کشاورزان سپرده شود و در هر منطقه یک کشاورز پیش رو آموزش درست ببیند و سواد آکادمیک کافی هم داشته باشد و امکانات لازم را هم داشته باشد خود همین کشاورز می تواند برای کشاورزان آن منطقه مرکز آموزش باشد و لزومی ندارد وزارت جهاد کشاورزی با روش های ناکارآمد به تک تک کشاورزان آموزش دهد چراکه همانطور که اشاره کردید جامعه کشاورزی ایران با آموزشی که به آنها داده می شود ناآشناست و نمی‌توان به کشاورزان همانگونه که به اقشار صنعتی و خدماتی آموزش داده می‌شود آموزش داد. در نتیجه آموزشی که به کشاورزان داده می‌شود باید با نوع آموزشی که به بخش های دیگر از جمله صنعت داده می‌شود متفاوت باشد؛ یعنی کشاورزان باید به صورت سمعی و بصری آموزش ببینند؛ منظورم این است که اگر کشاورزان ببینند که یک کشاورز پیشرو چگونه بهره وری را افزایش داده است به درک بسیار بهتری برای تولید اقتصادی محصول می رسند.

در نتیجه اگر آموزش کشاورزی را هم به خود کشاورزان بسپارند و تشکل های کشاورزی را هم به بازی بگیرند و به آنها ارزش دهند، مسلما کشاورزان به وظایف ذاتی خود بهتر از دولت عمل خواهند کرد.

* در این میان اتاق بازرگانی که کباده بخش خصوصی را به دوش می کشد چه نقشی را می تواند ایفا کند؟

– فلسفه وجود اتاق بازرگانی این است که حلقه اتصال دولت و بخش خصوصی است؛ بخش کشاورزی به تازگی به اتاق پیوسته است و این حلقه مفقوده را تکمیل کرده است. با این حال هیچ یک از کمیسیون های کشاورزی اتاق ها نتوانستند به رسالت خود عمل کنند چرا که هیچ کشاورز واقعی و درد آشنایی در این کمیسیون ها عضو نیست و افرادی از گروه های صنایع، بازرگانی و حتی معادن هستند که به اسم عضو کمیسیون کشاورزی وارد اتاق شدند و در آنجا نمی توانند سیاست های مناسب بخش کشاورزی را اتخاذ کنند و در نتیجه کسانی می توانند سیاستگذاری، تصمیم گیری و تصمیم سازی کنند که خودشان به صورت میدانی وارد عرصه کشاورزی، باغداری، زنبورداری، دامداری و… شده باشند و امیدوارم که کمیسیون های کشاورزی را خود کشاورزان در دست گیرند تا خروج از وضعیت فعلی مسیر هموار تری داشته باشد و دولت صدای کشاورزان را بشنود.

* در کشور ما قانونی به نام قانون ارث و میراث وجود دارد که زمین های کشاورزی را هر روز کوچک و کوچک تر می کند و امکان دید وسیع را از کشاورز می گیرد و خیلی از کارها از جمله استفاده از مکانیزاسیون را از صرفه اقتصادی می اندازد؛ چه راه حلی می توان برای آن اندیشید؟

– راه حل این مسئله بسیار ساده است. اول اینکه باید مراجع محترم تقلید در کشور درباره قانون ارث بازنگری کنند و اجازه ندهند اراضی کشاورزی که به ارث می رسند کوچک تر از حد یک کشاورزی اقتصادی شوند و دوم اینکه همان کاری که در کشورهای بزرگ انجام شده در کشور ما نیز صورت گیرد یعنی شرکت های سهامی زراعی به وجود بیاوریم و افراد بر اساس میزان زمین و آبی که دارند سهام دار این شرکت های سهامی زراعی شوند و تجربه و نیروی خود را به اضافه سرمایه ها و آورده‌شان که آب و زمین است در قالب یک شرکت سهامی زراعی به کار گیرند تا کشاورزی در کشور ما در مقیاس بزرگ شکل گیرد و اقتصادی شود. با این حال کشور ما در دو موردی که ذکر کردم به شدت ضعف دارد و سال ها است از این قضیه رنج می‌برد.

مثل کشورهای بزرگ ما نیز باید شرکت‌های سهامی زراعی ایجاد کنیم و افراد بر اساس میزان زمین و آبی که دارند سهام‌دار این شرکت‌ها شوند و تجربه و نیروی خود را به اضافه سرمایه‌ها و آورده‌شان که آب و زمین است در قالب یک شرکت سهامی زراعی به کار گیرند تا کشاورزی در کشور ما در مقیاس بزرگ شکل گیرد و اقتصادی شود

*به بحث تحقیقات اشاره کردید و مثال هایی هم درباره آن زدید. آیا کشور ما با توجه به نیروی عظیمی که آموزش دیده اند ظرفیتی تحقیقاتی متناسب با تغییرات روز اقلیمی ایران و تغییرات سریع جهان را دارد؟

– بله؛ ولی این حلقه ناقص است. بخش تحقیقات کار خود را انجام می‌دهد و اگر پایان نامه های دوره کارشناسی ارشد و دکترا در حوزه کشاورزی را مشاهده کنیم، می‌بینیم که تحقیقات خوبی انجام شده است اما پژوهش ها هیچ گاه در عرصه اجرا به کار گرفته نشده اند و در کشو میز روسای دانشگاه ها در بخش کشاورزی و یا آرشیو ها خاک می خورند.

باید بدانیم که پژوهش هم چیزی نیست که تاریخ مصرف نداشته باشد و با تغییرات سریع تکنولوژی باید به روز شوند و این مطلب ما را متوجه این می سازد که امروز به پژوهشی که ده سال پیش صورت گرفته است نمی توان اکتفا کرد؛ تحقیقات ما باید پویا باشند و بلافاصله در عرصه اجرا وارد شوند و این ورود به عرصه اجرا سرمایه و تکنولوژی نیاز دارد.

* انجام پژوهش به تنهایی بدون اینکه مرزهای کشور به روی بذرهای مناسب باز باشد و بدون اینکه امور دامداری خود را با یافته های جدید علمی جهان در حوزه ژنتیک آشنا کند چه تفاوتی با ساختار کشاورزی با صد سال پیش دارد؟

– همانطور که گفتم قانون بذر در کشور ما مربوط به ۵ دهه پیش است و قانون قرنطینه نباتات و دام ها نیز به چندین دهه قبل باز می گردد و با این تفکر نمی توان یک کشور ۸۰ میلیونی را با این عرصه عظیم تولیدی اداره کرد بنابراین در تمامی زمینه های بخش کشاورزی باید بازنگری کلی شود و بخش تحقیقات به تنهایی نمی تواند نقش موثری را بازی کند ضمن اینکه بخش خصوصی را در تحقیقات دخالت نمی دهند و بخش خصوصی نیز هیچ انگیزه‌ای برای ورود به تحقیقات ندارد چراکه نه سودی در آن هست و نه امکان آوردنش به عرصه اجرا.

* با توجه به اینکه بسیاری از کارشناسان از وجود بحران در کشاورزی صحبت می کنند مسئله تغییر الگوی کشت متناسب با اقلیم امروز ایران مطرح می‌شود؛ همچنین گفتید که مرزها را برای ورود بعضی از محصولات باز بگذاریم؛ بهتر نیست که بر محصولاتی مثل پسته و زعفران که با اقلیم امروز ایران سازگار هستند متمرکز شویم و از اینکه بخواهیم در همه محصولات از جمله گندم خود کفا شویم دست برداریم؟

– این بحثی است که ما همیشه با دولت داریم. دولت می‌خواهد به هر قیمتی که شده است امنیت غذایی را تامین کند و هزینه این کار را منابع پایه و محیط زیست کشور ما می‌دهند و همچنین دولت می خواهد از جیب کشاورز غذای ارزان در اختیار مردم بگذارد و این مسئله شدنی نیست و دلیلش هم این است که ما مزایای تولید را نمی شناسیم؛از طرفی هر کسی که صبح از خواب بیدار می شود هر تصمیمی که می خواهد می گیرد و هر کشتی را که بخواهد انجام می دهد یا در هرجا هر نوع دام و ماهی ای را که خود صلاح می داند تکثیر می کند. در حالی که در سایر نقاط دنیا افراد چنین اجازه ای را ندارند و به دلایل اقتصادی کشت با برنامه ریزی انجام می‌شود.

دولت می‌خواهد به هر قیمتی که شده است امنیت غذایی را تامین کند و هزینه این کار را منابع پایه و محیط زیست کشور ما می‌دهند و همچنین دولت می‌خواهد از جیب کشاورز غذای ارزان در اختیار مردم بگذارد و این مسئله شدنی نیست و دلیلش هم این است که ما مزایای تولید را نمی‌شناسیم

اما در کشور ما هیچ سیستمی  وجود ندارد که کشاورز به آن مقید باشد که در اقلیمی خاص محصولی مناسب کشت کند. برای مثال در خراسان در منطقه ای به نام کلات برنج کشت می شود یا در اصفهان به محض اینکه زاینده رود آبی پیدا می کند برنج کشت می کنند در حالی که برنج محصول پرآبی است و لزومی ندارد در این مناطق کشت شود و باید در مناطقی مثل شمال ایران که بارندگی آن ۶۰۰ میلی متر است این محصول را تولید کنیم نه در منطقه ای که میزان بارش آن به زحمت به ۲۵۰ میلی متر می رسد.

متاسفانه توسعه ما متوازن نیست و هیچ قانونی هم وجود ندارد که بتواند از الگوی کشت صحیح حمایت کند و کشاورز مختار است که با آب و زمین خود هر کاری را که می خواهد بکند و هیچ سیستمی هم برای نظارت و کنترل وجود ندارد در حالیکه در گذشته وقتی که روستا در اختیار ارباب بود و نظام ارباب رعیتی حاکم بود آن ارباب بود که تشخیص می داد از نظر اقتصادی و اقلیمی چه باید کشت شود؛ البته قصد من دفاع از نظام ارباب رعیتی نیست اما امروز در یک مزرعه ۲۰۰ هکتاری می بینید که ۱۰ نوع محصول کشت می شود.

به بحث زعفران و پسته هم  که اشاره کردید؛ پرسش اینجاست که مگر میزان بهره وری ما در زعفران و پسته چقدر است؟در حال حاضر آمریکا پسته را از نظر کمیت و کیفیت از دست کشور ما در آورده است. در زعفران نیز وضع به همین منوال است و کشور افغانستان و دیگر کشورهای مجاور دارند گوی سبقت را در زعفران از دست ما بیرون می آورند چرا که پیاز ما را به هلند دادند و هلندی ها نیز از نظر ژنتیکی روی آن کار کرده‌اند و ناخالصی ها را گرفته و بهره وری این محصول را افزایش دادند.

به نظر می رسد که کلید واژه کشاورزی امروز ایران، «بحران زدگی» است؛ در حال حاضر راه  برون رفت از این بحران چیست؟

– کار را به مردم بسپارند. دولت بدنه بسیار وسیع و بزرگی دارد؛ وزارت جهاد کشاورزی بعد از وزارت آموزش و پرورش دومین وزارتخانه پر کارمند و پر کارشناس است اما برای کشاورزی کشور چه کرده است؟ من معتقدم که این بدنه باید به شدت لاغر و کوچک شود و کار تصدی گری از توزیع نهاده ها گرفته تا سیاست های کشت و … را به مردم بسپارد.

مگر فلسفه وجودی تشکل های تخصصی در بخش کشاورزی چیست؟ متخصصین زراعت و دامداری و زنبورداری و شیلات باید جمع شوند و سیاستگذاری کنند و در عرصه اجرا وارد شوند و در این میان اتاق بازرگانی هم باید نقش آفرینی کرده و این حلقه مفقوده را تکمیل کند و اجازه ندهد که در مورد کشاورزی پشت درهای بسته تصمیم‌گیری شود.

وزارت جهاد کشاورزی بعد از وزارت آموزش و پرورش دومین وزارتخانه پر کارمند و پر کارشناس است اما برای کشاورزی کشور چه کرده است؟ من معتقدم که این بدنه باید به شدت لاغر و کوچک شود و کار تصدی‌گری از توزیع نهاده‌ها گرفته تا سیاست‌های کشت و … را به مردم بسپارد

* یکی از مسائلی که به آن اشاره کردید و عهده دار مسئولیت آن را اتاق بازرگانی دانستید ایجاد حلقه پیوسته میان کشاورزی، صنعت و بازرگانی است؛ با این حال صنایع تبدیلی در بخش کشاورزی بیشتر به آشپزخانه های صنعتی شبیه هستند و ایجاد این حلقه بدون وجود صنایع تبدیلی ممکن نیست؛ در این باره چه راهکارهایی وجود دارد؟

– ما از نظر تکنولوژی و زیرساخت به شدت تحت فشار هستیم. همانطور که شما هم اشاره کردید اسم آشپزخانه صنعتی را کارخانه گذاشته‌اند. مثالی می زنم؛ در صنعت چغندر قند در اروپا دیگر کارخانه زیر ۱۰ هزار تن وجود ندارد ولی ما هنوز از کارخانه های ۶۰۰ تنی و ۷۰۰ تنی در مدت ۶۰ سال به زور بهره برداری می کنیم.

در دنیا برای کشورهای هدف جهت صادرات ذائقه شناسی کرده و بر اساس نیاز کشور هدف برای محصول برنامه ریزی می کنند و بدانند نیاز و ذائقه کشور هدف چیست و چه کیفیتی را لازم دارد و به هیچ وجه فرآوری را به یک روش انجام نمی دهند.

کشور ما با این عرصه وسیع خاستگاه انواع و اقسام گیاهان دارویی است با این حال گیاهان دارویی به صورت خام صادر می شوند به دلیل اینکه حتی یک پالایشگاه گیاهان دارویی در ایران وجود ندارد که ماده موثره گیاهان دارویی را بگیرد و برای صادرات آن را تبدیل به ارزش افزوده کند؛ برای مثال از گیاه نعناع فلفلی ممکن است ده‌ها نوع ماده استحصال کرد که هر کدام در صنایع دارویی، آرایشی و بهداشتی استفاده دارند و فرآوری این محصول بر ارزش آن می افزاید اما این محصولات را خام می فروشیم در حالی که در حوزه گیاهان دارویی تحقیق شده است که میان یک گیاه دارویی خام با آنچه که پالایشگاه عرضه می کند نسبت ۱ به ۱۴۵ برقرار است یعنی اینکه گیاه دارویی خام اگر یک دلار ارزش داشته باشد محصول فراوری شده آن ۱۴۵ دلار ارزش خواهد داشت اما به ذهن هیچ کس در این کشور نرسیده است که پالایشگاهی بسازد و دلیل این مسئله هم این است که بازارهای هدف را نشانه نگرفته ایم و نمی دانیم که هر کشوری چه می خواهد و بدتر از آن نمی دانیم که محصول خود را باید به کجا صادر کنیم.

* به چه علت این مسائل را بررسی نکرده ایم؟

– کشور ما آن قدر از نظر اقتصاد سیاسی تحت فشار است که بازارهای هدف برای محصولات کشاورزی ما به کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس، قطر و عراق و بخش کوچکی از کشورهای CIS (کشورهای مشترک المنافع) خلاصه شده است در حالی که هیچ کشوری در دنیا اینگونه تجارت نمی کند؛ کشورهای دیگر به اقصی نقاط جهان کالا صادرات و واردات دارند.

سال ۲۰۱۷ تنها ۴۵ میلیارد دلار یارانه انرژی در کشور ما صرف شده است و این مقدار ۱۰ درصد از GDP ( سرانه تولید ناخالص داخلی) ما بوده است؛ در همان سال نیروی کار ما هم ارزان بود اما آیا توانستیم بهره وری خود را بالا ببریم و کالایی مطابق با استانداردهای جهانی که زیر قیمت جهانی باشند تولید کنیم؟

مشکل در بهره‌وری است؛ ما هر چقدر نیروی کار ارزان و انرژی ارزان‌تر داشته باشیم به دلیل نبود تکنولوژی و مشکلاتی که از منظر اقتصاد سیاسی داریم نمی‌توانیم با تمام دنیا ارتباط درست برقرار کنیم و وضعیت همین است که امروز می‌بینید

اما چین یارانه ای که به بخش انرژی داده بود ۲.۳ دهم درصد تولید داخلی اش بود با این حال تمامی بازارهای دنیا را با مواد غذایی و صنعتی خود تسخیر کرده است .

مشکل در بهره وری است؛ ما هر چقدر نیروی کار ارزان و انرژی ارزان تر داشته باشیم به دلیل نبود تکنولوژی و مشکلاتی که از منظر اقتصاد سیاسی داریم نمی توانیم با تمام دنیا ارتباط درست برقرار کنیم و وضعیت همین است که امروز می بینید.

* گفتید ما از نظر واردات تکنولوژی تحت فشار هستیم و جهان هم جلوی صادرات کالا به ایران را خصوصا در کالاهای سرمایه ای که اساس یک صنعت هستند گرفته است. در حال حاضر چگونه باید در این حوزه تا جایی که ممکن است برای بخش کشاورزی تکنولوژی فراهم کنیم؟

– لزومی ندارد که چرخ را هم اختراع کنیم؛ باید کاری را که چین و ژاپن کردند انجام دهیم، یعنی مهندسی معکوس را شروع کنیم. ژاپن نیز پس از جنگ جهانی دوم همین وضعیت را داشت و تکنولوژی به این کشور صادر نمی شد اما ژاپنی ها شروع به بدل سازی کردند؛ ۵۰ سال پیش کالای ژاپنی یکی از نامرغوب ترین کالاهای دنیا بود و اصلا مردم دنیا آن را نمی خریدند اما ظرف ۴ یا ۵ دهه یکی از بزرگترین تکنولوژی های دنیا در اختیار ژاپن است، چرا که از طریق مهندسی معکوس، پژوهش، سرمایه گذاری در بخش مهندسی و تحقیق و توسعه توانستند به دومین یا سومین کشور صاحب تکنولوژی تبدیل شوند.

ما نیز باید از همین جا شروع کنیم اما در کشور ما ساماندهی وجود ندارد برای مثال اگر برای بخش کشاورزی ماشینی وارد شود این ماشین را به آهنگری می دهند و فرد هم بدون توجه به متالوژی، مدل های فنی، کارایی و نکات ریز شروع به بدل سازی می کند و نیروی بسیار زیادی برای کار می گذارد و در نتیجه قیمت تمام شده اش هم بالا می رود اما در نهایت کارایی لازم را ندارد و دلیلش هم این است که بخش مهندسی نظارت و حمایت لازم را نکرده است.

لزومی ندارد که چرخ را هم اختراع کنیم؛ باید کاری را که چین و ژاپن کردند انجام دهیم، یعنی مهندسی معکوس را شروع کنیم. ژاپن نیز پس از جنگ جهانی دوم همین وضعیت را داشت و تکنولوژی به این کشور صادر نمی‌شد اما ژاپنی‌ها شروع به بدل‌سازی کردند

بخش بزرگی از نیروی مهندسی در کشور ما عاطل و باطل است یا بر سر جای خود نیست؛ این بخش باید در اختیار کشاورزی هم قرار بگیرد. چگونه است که امروز می توانیم ماهواره تولید کنیم و به فضا بفرستیم اما در تکنولوژی های دیگر مانند خودرو باز مانده ایم؟دلیلش این است که در کشور اراده ای برای ورود تکنولوژی ناب وجود ندارد.

*بحران آب یکی از اساسی ترین بحران های بخش کشاورزی در کشور ماست. طبیعتا باید جوره(واریته هایی) را تولید یا وارد کنیم که مطابق با اقلیم امروز ایران باشند؛ آیا بخش دانشگاهی توانسته است در این مسئله به کمک کشاورزان جوره هایی را تولید کند که زود بازده باشد؟

– بله؛ ما نمونه های موفقی داریم؛ من عضو هیات مدیره کانون سیب زمینی بذری ایران هستم. ما بذر سیب زمینی را از کشورهای مختلف وارد می کنیم و اکنون به این نتیجه رسیده ایم که متقاضیان سیب زمینی در کشور به سیب زمینی های زودرس و کم آب طلب نیاز دارند و ما و حتی کشاورزها شروع به واردات بذر هایی کرده ایم که  متوسط طول دوره رشدشان ۸۰ تا ۱۰۰ روز است و به سرعت به بهره برداری می رسند و آب کمی هم مصرف می کنند.

ما می دانیم که باید چه کنیم و کار خود را بلدیم اما به شرطی که عضو UPOF باشیم که سازمانی است که اجازه می دهد بذر وارد کشور شود و همچنین عضو کدِکس بین المللی باشیم؛ یعنی بدانیم بذرهایی که وارد می شود دقیقا برای چه اقلیمی مناسب است.

با این حال در تمام مسائل تحریم هستیم و ضمنا افرادی هم که می خواهند وارد بازار جهانی شوند و جنس بیاورند دیوان سالاری  موجود در کشور موانع زیادی برایشان ایجاد می کند.

برای مثال، بذر سیب زمینی که وارد کشور می شود باید ۴۰ روز در گرمای ۴۰ درجه بندر عباس در کانتینر بماند تا گمرک اجازه ترخیص دهد و در این بین سازمان حفظ نباتات باید بررسی کند، امور بذر کشور باید نمونه برداری و آزمایش کند و اگر یخچال کانتینر قطع و وصل شود تمام محموله از بین می رود و هیچ کس به اینها توجه نمی کند چرا که همه پشت میز خود نشسته اند و می خواهند چوبی لای چرخ وارد کننده بگذارند.

* برگردیم به بحران آب؛ امروز، خیلی از سفره های زیر زمینی ما امحا شده اند یا حداقل با کاهش چشمگیر مواجه بوده اند؛ در حال حاضر چگونه باید منابع آبی موجود را مدیریت کنیم که در عین ادامه تولید بحران موجود را از این شدیدتر نکنیم؟

– ما در کشور نزدیک به ۶۰۰ هزار چاه نیمه عمیق و حدود ۲۰۰ هزار چاه عمیق داریم که بیشتر آنها بهره وری لازم را ندارند؛ یعنی چاه هایی با توان ۵ لیتر آب در ثانیه که کشاورزی اقتصادی با آنها میسر نمی شود. راه حل این است که نخست جلوی حفر و بهره برداری از چاه های غیر مجاز گرفته شود و چاه های مجاز کم بازده به بخش صنعت که ارزش افزوده بالاتری تولید می کند واگذار شود و پولش به کشاورز پرداخت شود که کشاورز نیز آن پول را وارد قسمت دیگری از تولید در حوزه کشاورزی کند. در غیر این صورت تولید محصولی مثل گندم با عملکرد ۲ تن در هکتار جز تولید فقر و از بین بردن منابع کشور کار دیگری نمی کند.

آن مقدار از چاه هایی که در اختیار کشاورزان باقی می ماند باید با افزایش بهره وری همراه شود تا بتواند تولید در کشور را اقتصادی کند. در ضمن تمام اینها وزارت جهاد باید به وظایف ذاتی خود که آبخوان داری و آبخیز داری است بازگردد و وزارت نیرو نیز اجازه ندهد که منابع آبی هیچ دشتی از نظر کمی و کیفی به حدی پایین تری  برسد مضاف بر این اقسام محصولاتی که در کشور تولید می کنیم باید مطابق اقلیم باشد و مدیریت این کار به دست کشاورزان سپرده شود چرا که اگر مدیریت آب یک دشت در دست کشاورزان که صاحبان بلا منازع آب هستند، باشد می دانند که باید با آب چه کنند.

* سوالی در مورد کشاورزان پیش می آید. کشت سیب زمینی، گندم، پیاز و… آب فراوانی را طلب می کند. با این حال بعضی از این محصولات مانند سیب زمینی صادر هم می شود و به یک معنا صادرات مجازی آب صورت می گیرد. بهتر نیست کشت محصولاتی چنین از طرف خود کشاورز متوقف شود؟

– اگر این محصولات فرآوری شوند و جلوی ضایعات آنها که کم نیست گرفته شود و بعد صادر شوند که ارزش افزوده بسیار بیشتری را ممکن کنند، این مسئله توجیه دارد. کشاورز باید تولیدش را بکند و در اختیار صنایع فرآوری بگذارد و صنایع هم ارزش افزوده ایجاد کنند و بهترین راه حل همین است. مثل تمام الگوهای موفق جهان که در بخش صنایع فرآوری خود کشاورزان نیز سهامدار هستند یعنی محصول را تولید می کنند و در ارزش افزوده ای که صنعت ایجاد می کند نیز دخیل و سهیم هستند.