گاهی خم میشود به طرف یکی از گوسفندان ریگی پرتاب میکند تا از گله دور نشود. در جواب اینکه این روزها دامداری چگونه است خنده تلخی میزند و میگوید: قد این هِست که شو را به صبح بَرِسانیم و نون بخور نمیری سیِ خودمون پیدا کنیم.
گوسفندان به این طرف و آن طرف میروند و میچرند و در همه صحرا پخش شدهاند. زمینهایی که گله یدالله در آن میچرد، دیمزارهای گندمی است که محصول آن را برداشتهاند و مقدار زیادی کاه روی زمین مانده است که زمین را طلایی رنگ کرده و سهم گوسفندان دامدارهاست.
از یدالله میپرسیم که وقتی گوشت گران شد رونقی به کار شما نیفتاد؟ با چفیهای که به سر دارد صورتش را از باد میپوشاند و میگوید: «به قدری که گوشت گرون شد خرج تولیدش هم بالا رفت. جو و یونجه دو برابر شد و سوزن و دوای گوسفندان هم که امروز خیلی گرونه».
سن یدالله به هشتاد سال میرسد اما همچنان دنبال بزها و گوسفندان میدود. بعد از دویدن خسته میشود و در گوشهای از دشت مینشیند. «یک ماه دیگه این زمینهای دیمکاری را در همه صحرا میکارند تا بعد از عید و اول تابستون که بخواهند برداشت کنند. تا وقتی هم که گندم را درو نکنند، گوسفندان را باید به چاردیواری ببریم و هزینه کنیم و علوفه بخریم تا گوسفندان خوراک داشته باشند. گندم را که برداشت کردند دوباره حیوان را به صحرا میبریم. اگر گوسفند را باید به چهاردیواری ببریم و برایش علوفه بخریم عیبی ندارد اما قیمت جو و یونجه از پارسال تا امروز به قدری بالا رفته که دیگر زور کسی به خریدش نمیرسد. جو و یونجه گران است؛ یونجه را میگویند کیلویی دو هزار و ۳۰۰ تومان و جو را هم همین قیمت میفروشند».
گرانی جو باعث شده تا یدالله هم در زمین های خود این محصول را کشت کند و بخشی از خوراک گوسفندانش را از این طریق تامین کند. «قدری از جو را خودمون عمل میآوریم و در زمینهای کشاورزی میکاریم و اگر کم آمد میخریم. اگر هم بخواهیم جو و یونجه بخریم از دهدشت میخریم و از اداره کشاورزی و امور عشایرین میآورند. پارسال یونجه هزار و ۳۰۰ تومان بود اما الان شده کیلویی دو هزار و ۳۰۰ تومان».
گرانی داروی دام یکی دیگر از مسائلی است که دامداری را برای یدالله و همشهریانش سختتر کرده است. «قیمت دارو و سوزن قیامت است و از پارسال تا امروز دو برابر شده و دیگر سهمیه داروی دولتی وجود ندارد و باید همه را از بازار آزاد بخریم و این گرانیها صرفه گلهداری را کمتر کرده اما اگر هم نصرفد شغل دیگری نداریم و کاری بلد نیستیم که بتوانیم با آن نان خود را در بیاوریم».
یدالله میگوید که از سال گذشته تا امسال قیمت گوشتی که میفروشد، ۱۰ هزار تومان گرانتر شده و میافزاید: «در قصابیهای دهدشت و شهرهای دیگری که خودم شنیدم گوشت گوسفند را کیلویی ۹۰ هزار تومان هم میفروشند اما گوسفند را از ما کیلویی ۴۰ تا ۴۵ هزار تومان میخرند. سال گذشته همین موقع گوسفند را از ما کیلویی ۳۰ هزار تومان بیشتر نمیخریدند».
پیرمرد شبان هرچند دوست دارد که میشها و برههای گله خود را بیشتر کند اما قادر به انجام این کار نیست. لابد با خودش فکر میکند وقتی که برای تهیه خوراک همین ۱۰۰ راس گوسفندی که دارد این همه مصیبت میکشد، چطور میتواند، غذا و جا برای یک گله چند صدتایی فراهم کند.
وقتی از او میپرسیم چرا گله گوسفندانش را بیشتر نمیکند، بدون معطلی جواب میدهد: «جا و غذا نیست که بخواهم دامم را رشد بدهم. چرای گوسفند و بز را در خیلی از دشتها و کوههای سوق قدغن کردند و قیمت علوفه هم که وضع درست و حسابی ندارد که بتوانم راحت بخرم».
روی دو پایش بلند میشود و آرام آرام به سمت گله میرود. زمینهای روبه رو را نشان میدهد: «با کشاورزی ریشه دامدار را در آوردهاند. همه زمین های صحراها را میکارند و میکارند و دیگر جا برای دامدار و گلهاش نیست. غذا که به جای خودش آب طبیعی که از یک چشمه بزند بیرون هم دیگر برای دامدار پیدا نمیشود و باید با آب چاه گوسفندان را سیراب کنیم».
با همه اینها یدالله باید به دامداری ادامه دهد. عمری است که او دامداری را رها نکرده و هرچند که پیر است اگر مانعی برایش وجود ندارد. خوب میداند که چطور باید گوشت تولید کند. «کسی نیست که داد صدای ما رو به دولت برسونه که حداقل قیمت علوفه پایین بیاد که ما هم بتونیم دام خودمون را سیر کنیم و سودی از کارمان در آریم. اگر هوای دامدار را داشته باشند که دیگر نیازی نیست که بخواهند با کشتی و طیاره از این طرف و اون طرف دنیا گوسفند به مملکت بیارند منتها به شرطی که کاری کنند که انقدر سنگلاخ تو راه ما نباشد که نتونیم دام پرورش دهیم».
هوا تاریک شده است و وزش باد برای بخش سوق و صحراهایش در شهرستان کهگیلویه خنکی هوا را به ارمغان آورده است. گله میشها و گوسفندان هنوز مشغول چرا در دشت هستند، هر چند شب است و تاریکی حایل شده اما گوسفندان با خیال مطمئن مشغول چریدن هستند چرا که چوپان آنها کنارشان است. "عمو سید بورالله" کناری سجاده پهن کرده و نماز میخواند. نمازش که تمام میشود از کوزهای که به همراه دارد آب میخورد.
هرچند امسال باران آمده و علف دشتها برای چرای دام خوب شده اما شرایط فرق چندانی برای عمو سید بورالله ندارد. دامداری هنوز برای این پیرمرد صحرا سخت و کمدرآمد است. جو و یونجه را باید با قیمت بالا از بازار آزاد بخرد و گوسفندانش را با قیمتی نه چندان بالا به چنگ دلالها بسپارد. «جو و یونجهای که نیاز داریم را غیر مستقیم از کشاورزان منطقه میخریم. در شهر دهدشت انبارهایی در شهر است که کشاورزان جو و یونجه خود را به آن انبارها میفروشند و ما هم از آن انبارها خرید میکنیم. هرچه گوسفندانمان میخورند را آزاد میخریم و نهاده دولتی اصلا پیدا نیست و زمان جو و یونجه دولتی گذشت و جو را کیلویی دو هزار و 200 تومان و یونجه را هم کیلویی دو هزار و 500 تومان میخریم. از پارسال، مثل جنس های دیگر که قیمتشان بالا رفت قیمت گوشت هم پس از مدتها تا حدودی بالا رفت. پارسال قبل از گرانیها گوسفند را کیلویی 30 هزارتومان میفروختیم و امسال کیلویی 45 هزار تومان میفروشیم».
هر چند صرفه دامداری برای سید بورالله فقط کفاف معاش او و همسرش را میدهد اما میگوید: «شغل دیگری نیست که بخواهیم دامداری را ول کنیم و به سراغ آن برویم».
امسال که باران آمده و زمینها را کشت کردند علفهای بیشتری سبز شده است و این یعنی گلهداران سوق باید خرج کمتری برای تهیه خوراک دامهایشان بکنند. عمو سید بورالله هم یکی از این دامدارهاست که از بهار گله خود را به دست میآورد تا در آن بچرند اما، مراتع به تنهایی کفاف خوراک دامها را نمیدهند و هنوز به خرید جو و یونجه نیاز است و علاوه بر آن هزینههای دارو و سوزن گوسفندان هم هست که حالا سر به فلک کشیده است. «اگر یکسال سمتی که ما هستیم خوب کشت بشود که بعد از آن علف هم خوب سبز شود میتوانیم بزنیم بیرون و گوسفندان در صحرا بچرند و اگر هم گوسفند در صحرا بچرد خرجش کمتر است. قیمت دارو خیلی گران شده و سر به فلک کشیده است. چند وقت پیش گوسفندانم مریض شدند و دکتری برای آنها آوردم و دارویی خاص را تجویز کرد. با زنگ زدن و این آن را پیدا کردن کسی را در بهبهان گیر آوردم و گفت از دارویی که میخواهی 5 شیشه بیشتر ندارم و اگر تا بعد از ظهر نیایی آنها را فروختم ولی به هر مصیبتی بود خودم را به بهبهان رساندم و همان 5 شیشه را 400 هزار تومان خریدم و از 8 گوسفند مریضی که داشتم سه تا بیشتر زنده نماندند. دولت هیچ یارانهای بابت داروها که حالا اینقدر هم گران شده نمیدهد فقط یک سوزن آبله گوبی هست که دولت آن را رایگان در اختیار ما میگذارد».
سید بورالله همچنین میگوید: «علوفه دولتی هم دیگر 5 سالی است که نمیدهند مثلا ما پارسال جو را کیلویی هزار و 800 تومان میخریدیم و الان باید دو هزار و 500 تومان پول هر کیلو جو را بدهیم. جو دولتی هم که نیست و اگر اینجا بیاید هم برای گوسفند قوت ندارد چون کهنه شده و جویی که کهنه شود قدرت خود را از دست میدهد».
عمو سید بورالله وقتی از ادامه واردات گوشت را میشنود، میگوید: «این گوشت وارداتی که چند بار بیاوند که جواب یک کشور را نمیدهد. دام را باید در داخل خود مملکت تولید کرد تا ذخیره شود اما باید دامدار را هم حمایت کنند که بتواند گله خود را زیاد کند ولی وقتی هزینههای زندگی آنقدر بالا رفته که من هر چند وقت یکبار مجبورم گوسفندانم را ده تا ده تا بفروشم و دیگر نمیتوانم گلهام را زیادتر کنم. الان در سال بیشتر از 30 گوسفند میفروشم در حالی که گلهام بیشتر از 90 رأس نیست. پارسال 100 تا گوسفند داشتم و 35 میلیون خرج آنها کردم اما نتوانستم تعدادشان را بیشتر کنم چرا که دامداری شبیه قمار شده است پولی را میریزی، یا میبری یا میبازی».
با این اوصاف اما عمو سیدبورالله همچنان به تولید دام ادامه میدهد هر چند زندگی فشار زیادی را بر او تحمیل کرده باشد. «تحریمهای آمریکا یا هر چیز دیگری که سبب گرانی باشد تا زمانی که فکری اساسی برای آن نشود قیمت هیچ چیز پایین نمیآید و هزینههای زندگی ما هم بالا رفته است. مثلا پارسال کفش را 30 هزار تومان خریدم و امسال بابت همان کفش 80 هزار تومان پول دادم».
ولی حکیمی که مزرعهای در حاشیه شهر لنده در استان کهگیلویه و بویر احمد دارد، میگوید: «امروز اکثر کارها مثل همین پرورش ماهی به صرفه نیست اما اگر کار نکنیم چه کار کنیم و چه کسی میخواهد قسط وامهای مزرعه را بدهد؟ هرچند مشکلات و اضطراب زیاد است اما به هر نحوی که شده باید این مزرعه را بچرخانم چرا که رزق و نان خانواده من و کارگرانم از همین مزرعه تامین میشود.»
امیرحسین احمدی، امرتات- هوا گرم شده و
آفتاب بالای آسمان آمده است. صدای پمپ آب در هر یک از استخرهای مزرعه پرورش ماهی
آنقدر زیاد است که صدای صحبتهای «ولی» به سختی شنیده میشود. او لباس کار پوشیده
و با دستهای روغنی مشغول وارسی یکی از دستگاههای تزریق اکسیژن در موتورخانه
مزرعه پرورش ماهی خود است.
مزرعه ولی حکیمی که در حاشیه شهر لنده در استان کهگیلویه و بویر احمد واقع شده، به هفت هزار متر میرسد و ۱۰ کارگر به همراه خود ولی در آن ماهی قزل آلا پرورش میدهند.
گرمای هوا، عرق را بر جبین ولی و کارگرانش نشانده اما آنها همچنان سخت مشغول کار هستند. کنار مزرعه پرورش ماهی ولی زمینهای برنجکاری دیده میشود که برای یکی از همولایتی های ولی است.
ولی میگوید که «بیست سالی میشود که به پرورش ماهی اشتغال دارد و توانسته است کار و بار خود را در طی این ۲۰ سال سازماندهی کند. در هر یک از استخرهای مزرعه که طول آنها به سه متر میرسد، تعداد زیادی ماهی قزلآلا، به اندازههای مختلف وجود دارند.»
در بعضی از استخرها، بچهماهیها اینطرف و آنطرف میروند و در استخرهای جلوتر ماهیهای پرواری وجود دارند که آماده فروش به شهرهایی مثل اهواز هستند.
در گوشهای مزرعه موتورخانه استخرهاست و ابزار نوینی که حالا چند سالی میشود که ولی آنها را خریده و از اولین کسانیست که مزرعه پرورش ماهی خود را مکانیزه کرده است اما این مکانیزه کردن مشکلات زیادی را برای ولی به وجود آورده است، چرا که یکی از دستگاههای تصفیه خراب شدند و برقکار یا مکانیکی در شهر لنده نیست که بتواند این دستگاه را درست کند و ولی مجبور است با ترفندهایی اکسیژن کافی را به بچه ماهیها و ماهیهای پرواریاش برساند و همین مسئله کار را مشکلتر میکند.
ولی پیچ یک دستگاه را سفت میکند، میآید و از فلاکس لیوانی چای میریزد. «سال ۷۶ برای ساخت این مزرعه از دولت وام گرفتم و و همان موقع سود وام ۴ درصد بود و توانستم مزرعه خود را بنا کنم و از آن پس برای مسائل مختلف وام گرفتم و پس دادم و امروز هم وامی دارم که میگویند بهره آن ۱۲ درصد است اما در عمل من با ۲۰ درصد بهره، وام خود را پس میدهم.»
استراحت کوتاه ولی که به اندازه خوردن یک لیوان چای طول میکشد، تمام میشود و ولی به سمت استخرها میرود حالا باید قدمهای خود را با آرامش بیشتری بردارد تا ماهیهای درون استخر اضطراب نگیرند.
ولی بالای یکی از استخرها میایستد و به یکی از کارگران درباره چگونگی دادن غذا به ماهیهای آن میگوید و آرام قدم به سمت استخرهایی برمیدارد که بچه ماهیها در آنها در حال رشد هستند؛ «ما به طور لایهای ماهی تولید میکنیم یعنی امروز که در فصل تابستان هستیم ماهیهایی پرواری آماده فروش داریم و در بعضی استخرها ماهیهای در حال رشد داریم اما در خیلی از استخرها نیز بچهماهی ریختهایم تا بتوانیم در زمستان هم فروش ماهی داشته باشیم و برای این کار هر سال نزدیک ۴۰۰ هزار قطعه بچه ماهی از مرکز استان خودمان یعنی یاسوج میخریم تا بتوانیم هم جوابگوی قسط وامهای مزرعه باشیم و هم هزینه های زندگی را برآورده کنیم.»
ولی اصلی ترین مشکل پرورش ماهی را کیفیت غذای ماهیها میداند و میگوید: «کیفیت غذای ماهیها بسیار پایین آمده است به طوری که علت مریضی اکثر ماهیها در مزارع مختلف، نوع تغذیه آنهاست و اکنون نظارتی بر کارخانههای تولید خوراک ماهی نیست. یکی از مواد اصلی که باید در خوراک ماهی باشد، پودر ماهی است که قبل از این ۲۵ درصد از غذای ماهیها را تشکیل میداد اما اکنون یک درصد پودر ماهی هم در خوراک ماهی استفاده نمیشود و خود کارخانهها موادی میریزند که هیچ کیفیتی ندارد.»
برای ولی بار خوراک ماهی از شیراز آمده است و کارگران مشغول خالی کردن گونیهای خوراک ماهی هستند که از یک کارخانه از شیراز به مزرعه ولی در لنده آمده است. ولی ایستاده و منتظر است کارگران گونیها را به انبار ببرند؛ «قبلا خوراک ماهی وارد میشد و از آن برای خوراک ماهی استفاده میشد و من به یاد دارم که یک زمان خوراک ماهی از کشور شیلی میآمد و ماهیهای ما روزی ۱۲ گرم رشد داشتند و به چشم میدیدم که ماهی رشد میکند اما امروز کیفیت خوراک ماهی خیلی پایین آمده است و کارخانه ها هم مدیریت صحیحی ندارد.»
امروز برای ولی روز خوبی است؛ کامیونی از شیراز آمده تا برای ماهیهای مزرعه خوراک بیاورد و کامیون دیگری آمده تا ماهیهایش را به یاسوج ببرد. ولی مشغول چکوچانه زدن با راننده کامیون برای توافق درباره قیمت کرایه از لنده تا یاسوج است؛ در نهایت راننده و ولی به توافق میرسند اما ولی معترض است، نه تنها به کرایه کامیون بلکه به همه هزینههای تولید که این روزها به طور سرسامآوری بالا رفتهاند و کار ولی را دشوارتر کردهاند. ولی دوباره به سمت فلاکسش میرود و برای خود چای میریزد؛ «امروز اکثر کارها مثل همین پرورش ماهی به صرفه نیست اما اگر کار نکنیم چه کار کنیم و چه کسی میخواهد قسط وامهای مزرعه را بدهد؟ هرچند مشکلات و اضطراب زیاد است اما به هر نحوی که شده باید این مزرعه را بچرخانم چرا که رزق و نان خانواده من و کارگرانم از همین مزرعه تامین میشود.»
او میگوید: «سالهای گذشته ماهیهای خود را به بازارهای تهران و اصفهان میفرستادیم اما امروز توانستیم بازاری در استان کهگیلویه و بویر احمد و استان همجوار یعنی خوزستان برای ماهیهای خود دستوپا کنیم البته در مناطق اطراف هم خرده فروشی داریم.»
ولی درباره مصرف آب مزرعه خود میگوید: «امسال وضعیت آب بهتر شده است اما در کل ما مجاز به استفاده ۴۰۰ لیتر آب در ثانیه هستیم که از همین مقدار هم استفاده میکنیم اما ممکن است از این بیشتر هم استفاده کنیم ولی سالهایی که مثل سال گذشته خشکسالی باشد مصرف آب ما به ۲۰۰ لیتر میرسد که مشقت پرورش ماهی را خیلی زیادتر از حالت عادی کرده میکند.»
سختیهایی که کمبود آب در لنده برای پرورش ماهی به وجود آورده باعث شد تا ولی به فکر مصرف کمتر آب بیافتد و به همین خاطر مزرعه پرورش ماهی خود را مکانیزه کرده بود. او به هر سختی توانسته بود دستگاههای تصفیه آب و تزریق اکسیژن را در سالهای گذشته از آلمان و آمریکا به مزرعه پرورش ماهی خود بیاورد.
ولی در اینباره میگوید: «شاید از شمال کشور تا خوزستان من سومین کسی باشم که مزرعه پرورش ماهی خود را مکانیزه کرده است و با اینکار توانستم مقدار آب کمتری استفاده کنم؛ من در استخرهای خود در هر دوره تولید، شش تن ماهی پرورش میدهم و این میزان از ماهی حجم زیادی از آب میخواهد اما با دستگاههای جدید توانستم گازهای مضر آب را از بین ببرم و دوباره به آن اکسیژن وارد کنم و به همین علت یک چهارم گذشته آب مصرف میکنم.»
هر چند که ولی مزرعه پرورش ماهی خود را مکانیزه کرده بود اما مشکل اساسی او این بود که هیچ برقکار یا مکانیکی نیست که وقتی دستگاهها خراب میشوند، آنها را تعمیر کند. ولی میگوید: «بارها به مراکز تهران و اصفهان زنگ زدم و گفتند که تعمیرکار میفرستیم اما هنوز هیچ کس نیامده و من مجبور شدم که با دستگاه خراب به کار خود ادامه دهم؛ البته دو سال پیش از نروژ به اینجا آمدهاند و قطعات را عوض کردند و رفتند اما اکنون کسی نیست که بخواهد دوباره آنها را وارسی کند.»
روز به غروب رسیده و سکوت مزرعه را فرا گرفته است ولی و کارگرانش نشستهاند و نان و پنیر میخورند و گپ میزنند. آنها هر روز زیر آفتاب داغ لنده کار میکنند و عرق میریزند و در این میان سختیهای دیگری را هم که برآنها تحمیل شده بر خود هموار میکنند؛ هر چند این سختیها طاقت فرسا باشد.
انتهای پیام
این گزارش در سایت «اقتصاد 24» نیز منتشر شده است.
نمایشگاه الکامپ امسال فرصتی بود تا کسبوکارهای نوپا بخش کشاورزی در این
مکان جمع شوند و فعالیتهای خود را معرفی کنند. به همین بهانه به
نمایشگاهالکامپ رفتیم تا شرح فعالیتهای آنها را از زبان خودشان بشنویم و
با ایدهها و چالشهایی که استارتآپهای کشاورزی با آن مواجه هستند، آشنا
شویم، ایدههایی که میتوانند بخش محسوسی از مشکلات زنجیره ارزش محصولات
کشاورزی را حل کنند و چالشهایی که استارتآپها با آن دست به گریبانند.
امیرحسین احمدی، نمایشگاه الکامپ امسال نیز در محل همیشگی خود برگزار شد اما با یک تفاوت؛ تفاوتی که منجر به بیشتر دیده شدن کسب و کارهای نوپا کشاورزی بود چرا که آنها با حمایت وزارت جهاد کشاورزی، امسال غرفههای خود را در جایگاهی اختصاصی(پاویون) برپا کرده بودند.
همین مسئله باعث شده بود تا توجه بسیاری از بازدیدکنندگان نمایشگاه به این غرفهها و محصولات آنان جلب شود. بنیانگذاران کسبو کارهای نوپا کشاورزی که اکثر آنها سنین جوانی را پشت سر میگذاشتند، در حال توضیح دادن به کسانی بودند که از غرفه آنها بازدید میکردند و تفاوتی هم میان معاون وزیر و افراد معمولی نداشت.
هر یک از این استارتآپها سعی کرده بودند برای چالشهای بخش کشاورزی کشور راهحلی طراحی کنند اما چیزی که به نظر میرسید همه استارتآپها وجود واسطهها در خرید محصولات کشاورزی را اصلیترین چالش کشاورزی امروز کشور فهمیده بودند . اکثر آنها از زمان تاسیس خود به زنجیره ارزش بخش کشاورزی ورود کرده بودند هر چند که بعضی از استارتآپها دغدغههای دیگری از جمله تامین فناوری و … را نیز داشتند.
هر چند خرید محصولات از کشاورز و رساندن آنها به دست مصرف کننده، بیشتر فعالیت استارتآپهای کشاورزی را به خود اختصاص داده بود اما در همین مسئله نیز تنوعهای بسیاری دیده میشد. برای مثال یکی از بنیانگذاران این استارتآپها بر خرید محصول عسل از زنبورداران متعهد و فروش آنها به نحوی که برای تولیدکننده سود داشته باشد تمرکز کرده بود یا استارتآپ دیگری که کالاهای فساد پذیر را تا درب منازل میبرد و به دست مصرف کننده میرساند و یا مجموعهای دیگر که توانسته بود ماهی تازه را از صیادها خریداری کند و محصول خود را به کمک اداره پست به دست مصرفکننده نهایی برساند.
در این میان اما غرفهای که کنجکاوی بسیاری از افراد را جلب میکرد مختص به فردی بود که توانسته بود دستگاه تولید انرژی از زباله را در سه سطح خانگی، نیمه صنعتی و صنعتی طراحی کند و به هر یک از بازدیدکنندگان توضیح میداد که نحوه عملکرد دستگاه او چگونه است.
سمیه اکبری مخترعی بود که به گفته خود ایده اولیه اختراع دستگاه خود را از انداختن سرکه مادر خود گرفته بود چرا که موقع تخمیر میوه، گازی از سرکه برخاسته بود که ظرفیت تولید انرژی داشت.
او میگفت: دستگاه تولید انرژی از زباله در سطح خانگی روزانه ۱۰ کیلوگرم زباله دریافت میکند و دو کیلو وات برق، دو لیتر و نیم آب و چهار متر مکعب گاز و شش و نیم کیلو کود غنی و آلی تولید میکند.
اکبری میگفت: در تمام مراحل ساخت دستگاه با هزینههای شخصی خود من انجام شده است اما این دستگاه ثبت اختراع ایران و آمریکا را دریافت کرده است و در حال حاضر درحال دریافت استاندارد CE اروپاست.
اکبری میگفت که دستگاهش در فاز نیمه صنعتی میتواند در رستورانها، هتلها و بیمارستانها مورد استفاده قرار گیرد که میتوانیم با آنها وارد شراکت شویم و در ابعاد صنعتی نیز این دستگاه در ابعاد بزرگتر در کشت وصنعتها و کارخانههای فرآوری محصولات کشاورزی استفاده میشود.
او که حالا به نمایشگاه الکامپ آمده بود و اختراع خود را به افرادی که به بازدیدگنندگان معرفی میکرد معتقد بود که برای توسعه اختراع خود به حمایت مالی نیاز دارد که اگر از بخش دولتی باشد بهتر است اما اگر از بخش خصوصی هم حمایت مالی صورت گیرد اکبری استقبال میکند.
اکبری همچنین میگفت: علاوه بر حمایتهای مالی به حمایتهای معنوی نیز نیاز دارم و دستگاههای مختلف میتوانند کمکهای متفاوتی کنند.
او از بعضی موانعی که در بخش های مختلف برایش ایجاد شده بود گلایه داشت و درباره یکی از این موانع چنین میگفت: زمان زیادی طول کشید تا من بتوانم جواز استفاده از این دستگاه را در صنعت دریافت کنم و دریافت استاندارد آنقدر سخت شد که مجبور شدم استاندارد اروپا را برای اختراع خود بگیرم.
این مخترع در پایان گفت که در نظردارد در تعامل با دیگر دستگاهها و ارگانهای مختلف، نه تنها در ایران بلکه محصول خود را منطقه خاورمیانه نیز به فروش برساند.
یکی دیگر از بنیانگذاران کسبو کارهای نوپا بخش کشاورزی محمدحسنوند بود که حالا پس از چندی توانسته بود کار استارتآپی خود را در چند بخش دنبال کند که یکی از این بخشها ایجاد یک سامانه برای راحتتر شدن فروش محصولات کشاورزی بود و بخش دیگر از کار او به آموزش کشاورزان اختصاص مییافت.
او میگفت: ماهیت کار ما چندوجهی است و در فضای آنلاین بازاریابی و فروش محصولات کشاورزی را داریم و کشاورزان و محصولاتشان را برای فروش در اپلیکیشن ما میگذارند و ما از قبل برای آنها بازاریابی و برای آنها تقاضا ایجاد کردیم و توانستیم تا حدود خوبی فاصله بین کشاورز و مصرفکننده را کاهش دهیم و از طرفی توانستیم محصولاتی از جمله گشنیز را به بازارهای صادراتی برسانیم.
حسنوند نیز از عدم حمایت دولت و به ویژه وزرات جهاد کشاورزی، شکوه داشت و میگفت: مشکل استارتآپها عدم همکاری وزارت جهاد کشاورزی است و مسئولان این وزارتخانه به هیچوجه با ما همکاری نمیکنند و با اینکه میدانند ما مشکل کشاورزان را حل و نگرانی آنها را برطرف میکنیم و در حالی که کمکاری وزارت جهاد کشاورزی را استارتآپها به دوش میکشند، این وزارتخانه حتی اجازه نمیدهد پوستر تبلیغاتی استارتآپها بر تابلو اعلانات ساختمان آن نصب شود.
او به این سوال که وزارت جهاد کشاورزی چگونه باید به استارتآپها کمک کند پاسخ داد که این وزارتخانه میتواند امکان روابط بین استارتآپها وکشاورزان را آسانتر کند و دسترسی ما به اطلاعات را آزاد کند و اجازه بدهند ما در همایشهای وزارت جهاد کشاورزی حضور داشته باشیم.
حسنوند در پایان بر اینکه استارتآپها ظرفیتهای بسیاری دارند تاکید و بیان کرد: برای مثال استارتآپ من میتواند خیلی از محصولات کشاورزی از جمله گشنیز، گیاهان دارویی و حبوبات را اگر وزارت جهاد کشاورزی مانع نشود به طور گسترده صادر کند.
هر چند بخشی از استارتآپهای بخش کشاورزی از عدم حمایت دولت نالان بودند و انتظار حمایتهای وزارت جهاد کشاورزی برای توسعه کسبوکارهای نوین خود را داشتند اما در این میان بودند کسانی هم که شرط به وجود آمدن یک اکوسیستم استارتآپی موفق در بخش کشاورزی را عدم دخالت وزارتخانه مربوط و سایر سازمانهای دولتی در توسعه کسبوکار های نوین میدانستند و در واقع بزرگترین کمک وزارت جهاد کشاورزی کمک نکردن این وزارتخانه به حساب میآوردند.
محمد زرندی یکی از این افراد بود که فعالیت کسبوکار او نیز در خرید محصول از کشاورزان و رساندن آن به دست مصرفکننده خلاصه میشد. او در ابتدا از حمایتهای وزارت جهاد کشاورزی برای تخصیص یک جایگاه اختصاصی به استارتآپهای بخش کشاورزی در نمایشگاه الکامپ قدردانی کرد و ادامه داد: ما بحث حمایت را نباید به این ببینیم که به ما پول بدهند یا از من حمایت کنند بلکه در اکوسیستم استارتآپها بزرگترین حمایت دولت دخالت نکردن آن در مسائل کسبوکارهای نوین است.
وی در ادامه بیان کرد: از نظر ما اقدامات فعلی جهاد اقدامات خوبی است یعنی کارهایی در جهت تسهیل مسیر فعالیتهای استارتآپی انجام شده است.
زرندی به فعالیتهای دیگری که کسبو کارهای نوپا بخش کشاورزی در آنها شرکت دارند، اشاره کرد و ادامه داد: استارتآپها رفته رفته دارند حوزه فعالیتهای خود را گستردهتر میکنند برای مثال به بخش ضمانتنامهها، کنترل کیفیت و حملو نقل سرد، استفاده از فناوریهای نوین برای برداشت و پهپادها برای بر پاشی و سمپاشی ورود پیدا کردهاند.
زرندی با اشاره به نبود اطلاعات کافی در مورد کشاورزی یکی از کارهایی که وزارت جهاد کشاورزی میتواند برای توسعه اکوسیستم استارتآپهای کشاورزی انجام دهد را آزاد سازی اطلاعات دانست و در ادامه گفت: با آزادسازی بانک اطلاعاتی که وزارت جهاد کشاورزی در اختیار دارد، بخش زیادی از مشکلات فعالیتهای استارتآپها رفع خواهد شد یعنی اگر آزادسازی بانک اطلاعاتی را انجام دهند و دسترسی آزاد به اطلاعات اتفاق بیافتد همه استارتآپها میتوانند به نوبه خود از آن استفاده کنند.
فعالیت استارتآپهای دیگر بر بزرگترین چالش زنجیره ارزش محصولات کشاورزی یعنی وجود دلالها متمرکز شده بود. یک استارتآپ از صیادان ماهی میخرید و به دست مصرف کننده میرساند و استارتآپی دیگر عسل طبیعی از زنبورداران و دیگری محصولات کشاورزی فساد پذیر از از باغداران یا کشاورزان و دامداران.
در این میان گویی استارتآپها ظرفیتهای دیگر خود را فراموش کردند. به جز یک مورد، هیچ کسبوکار نوپایی به سراغ فناوریهای نوین یا مسائل ترویج و آموزش کشاورزی نرفته بود و این مسئلهای بود که بعضی از استارتآپها نیز به آن اذعان داشتند. هر چند نبود فعالیتهایی متفاوتتر از خرید و فروش کالا حس میشد اما خیلی از بنیانگذاران این استارتآپها کم کم به فکر تنوع در کارهای خود افتاده بودند.
حمیدرضا مختاری، مشاور وزیر جهاد کشاورزی و مجری طرح کسبوکارهای نوپا وزارت جهاد کشاورزی در همین مورد میگوید: استارتآپها همیشه به سراغ بخشی میروند که مشکل در آن زیاد است و مشکل عمده بخش کشاورزی در کشور ما، بازار محصولات این بخش است و البته نباید این رنکته را فراموش کنیم همه چیز در زنجیره ارزش خلاصه میشود اما در زنجیره ارزش یک حلقه آخر داریم که میخواهد محصول به دست مردم برسد و آن قسمت بیشتر مورد توجه استارتآپها قرار گرفته است به خصوص در این شرایط که مردم دوست دارند محصولات کشاورزی را ارزانتر دریافت کنند در نتیجه این قسمت میشود مشکل و استارتآپ نیز به دنبال آن میرود.
وی همچنین درباره تنوع فعالیتهایی که استارتآپها میتوانند به آن ورود کنند، میگفت: بخشهایی وجود دارند که قسمتهای پنهان هستند. افرادی باید این قسمت ها را بشکافند. به نظر من یکی از حوزههای پنهان، بحث اطلاعات است و من بسیاری از مشکلات را در نبود اطلاعات میبینم یعنی اگر ما بتوانیم استارتآپهایی را هدایت کنیم که به سراغ حل مسائل اطلاعات بروند، بخش زیادی از مشکلات این بخش حل خواهد شد.
مختاری همچنین معتقد بود که نبود منابع اطلاعاتی محصولات کشاورزی تاثیرات زیادی دارد و دادن اطلاعات به کشاورزان میتواند آسیبپذیری آنها را کمتر کند. او در اینباره میگفت: ما مفهمومی به نام “عدم تقارن اطلاعات” داریم. پرسش اینجاست که چرا یک نفر میتواند در زنجیره ارزش امتیازاتی داشته باشد و از آنها استفاده کند اما یک نفر از چنین امتیازاتی برخوردار نیست؟ علت این مسئله ایناست که فرد دوم اطلاعاتش کم است، برای مثال فردی که اطلاعات زیادی دارد میتواند محصول یک کشاورز در کرمان که سواد و اطلاعات چندانی ندارد و یک باغ پسته را اداره میکند، با نازلترین قیمت به دست بیاورد در حالی که اگر اطلاعات این کشاورز بیشتر باشد بازار را بهتر میشناسد. بنابراین یکی از حوزههایی که مغفول مانده انتشار و پردازش اطلاعات است و باید روی آن کار شود و کسبو کارهای نوپا کشاورزی نیز ظرفیت کار بر روی این چالش را دارند.
مجری طرح کسبوکارهای نوپا وزارت جهاد کشاورزی، در پاسخ به این پرسش که چگونه باید ارتباط میان کشاورزان و اطلاعات صورت گیرد بیان میکرد: سالهاست میگوییم کشاورزان بالای ۵۰ سال سن دارند و سطح سواد آنها زیر دیپلم است، در حالی که باید بدانیم تمام مشکلات را نمیتوان بر گردن کشاورزان انداخت چرا که آنها واقعیت موجود هستند و در واقع این ما هستیم که مشکل داریم و نمیتوانیم شرایط را برای اطلاعاتپذیری کشاورزان تسهیل کنیم و در این میان استارتآپهای کشاورزی به دلیل آنکه از میان جامعه کشاورز برخاستهاند، میتوانند پلی بین اطلاعات و کشاورزان باشند.
او حضور کسبو کارهای نوپا کشاورزی را در نمایشگاه الکامپ اتفاقی مثبت دانست و در ادامه از اتفاقات این نمایشگاه چنین خبر داد: اتفاقاتی خوبی که اینجا افتاده است این است که مسئولان وزارت جهاد کشاورزی از غرفهها بازدید کردند و استارتآپها را به چشم دیدند و برای اغلب مسئولانی که آمدند جالب بود که یک جامعه جوان در بخش کشاورزی درگیر شده و این یک اتفاق خیلی خوب است یعنی اگر در آینده این جامعه جوان گسترش پیدا کند و استارتآپهای بیشتری به وجود آیند و به سراغ مسائل کشاورزی کشور بروند اتفاق بزرگی در کشور رخ میدهد.
مختاری درباره چالشهایی که استارتآپها با آن مواجه هستند اظهار کرد: در آمریکا ۹۰ درصد استارتآپها در سال اول رد میشوند و این آمار در ایران بیشتر است چرا که زیستبوم استارتآپی ایران جوان است و آموزش در آن ترویج نیافته است و یکی از مسائلی که در وزارت جهاد کشاورزی به شدت بر روی آن کار میکنیم این است که در روستاها، از ابتدا باید آموزشهای تخصصی داده شود. کسی که قصد دارد کسبوکاری راهاندازی کند نباید برود و آموزش ببیند بلکه باید آموزش از مدتها قبل شکل گرفته باشد برای مثال فردی که به زیستبوم کسبوکارهای نوپا میآید و میترسد ایدهاش را بدزدند اصلا از مالکیت فکری آموزشی ندیده است.
او ادامه داد: ما باید خطرپذیری استارتآپ را کاهش دهیم اما باید بدانیم که در فعالیت استارتآپی خطر وجود دارد و میزان آن هم بالاست و این چیزی نیست که بخواهیم آن را حذف کنیم و هرچند در بخش کشاورزی با ورود وزارتجهاد کشاورزی خطرپذیری استارتآپها روز به روز پایینتر میآید اما هیچگاه صفر نمیشود.
یکی از ابهاماتی که درباره فعالیت فعلی استارتآپها وجود دارد این است که این بخش برای مبارزه با واسطهگری به میدان آمده است اما چه تضمینی وجود دارد که زیستبوم استارتآپی نیز پس از مدتی به واسطه گری تبدیل نشود؟
مختاریان در اینباره میگفت: ما دو زیستبوم را باید با هم مقایسه کنیم؛ یک زیستبوم سنتی کشاورزان است که در طی صدها سال شکل گرفته و به طور طبیعی بازیگرانی به عنوان دلال در آن ایجاد شدهاند و این بازیگرها واقعیت موجود هستند و زیستبومی جدیدی نیز دارد به وجود میآید که تجارت الکترونیک در آن نقش بسیاری دارد. بازیگران جدیدی را به وجود میآورند که ممکن است آنها نیز دلال باشند اما دلالی که کمترین آسیب را به نظام زیستبوم کشاورزی و کشاورزان میزند.
وی
در پایان تصریح کرد: واسطه باید وجود داشته باشد اما یک واسطه واجب داریم و
یک واسطه زائد و باید بدانیم استارتآپ میتواند واسطه واجب باشد.
پایان پیام