داستان روستای وریده در کچومثقال از توابع شهرستان اردستان به ما میآموزد که اصلاح الگوی کشت و تمرکز بر این مسئله که هر منطقه استعداد پرورش چه نوع گیاهی را دارد میتواند کشاورزی کشور ما را با رونقی بیهمتا همراه سازد اما تاکنون نهادهای مسئول از جمله وزارت جهاد کشاورزی در این باره چه کردهاند؟
امیرحسین احمدی؛ امرتات
آفتاب به پشت
کوهها رسیده بود و هوای روستا به سمت خنکی میرفت. بادی در دشت وزیدن گرفته بود و
هر رستنی را به رقص در میآورد. پیرمردی از دور با بیلی بر دوش به سمت زمینها میآمد
و جوانی بار بزرگی از یونجه و علف را بر دوش میکشید. لابد علوفه را برای گاوشان
میبرد.
چند ماشین در کنار استخری ایستاده بودند که برای آبیاری زمینهای دشت بود و برخلاف سال گذشته پرآب شده بود. در کنار ماشینها خانوادهای نشسته بودند که ظاهری شهری داشتند و تعدادی از آنها از درخت توت کنار استخر بالا رفته و مشغول تکاندن شاخهها بودند.
از استخر که گذر میکردی و جلوتر میرفتی باغهای انار کوچک و زمین های کشاورزی بسیار کوچکتری وجود داشتند. شاید مجموع تمام باغها و زمینها به بیش از یک هکتار نمیرسید. مقدار اندکی از زمینها به زیر کشت سبزی صیفی یا محصولاتی مثل بادمجان رفته بود. قاعدتا هر کس در حد توان خود آنها را برای مصرف شخصی خود کاشته بود.
بخش بزرگتر زمینها اما خالی از هرگونه محصول زراعی بود. به گفته ساکنان منطقه سالها پیش که جوانترها برای کارگری به شهر رفتند کسی دیگر در زمینهای بیابان چیزی نمیکارد.
منطقه وریده، در روستای کچومثقال از توابع شهرستان اردستان قطعات کوچکی از زمینهای زراعی را در خود جای داده بود. حال وریده محل رستن خارهایی شده بود که به نظر میرسید چیزی بیش از تصور ما از خار بیابان باشند.
یکی از افراد بومی منطقه میگفت: در سراسر روستای کچو مثقال بیش از ۲۰ دشت وجود دارد که مردم این روستا که خرده مالک بودند در گذشته اندک محصولی در آنها میکاشتند تا نیاز خود و خانوادهشان را برآورده کنند.
هرچند زمین ها کوچک بود اما به تناسب کوچکی خود آب مصرف نمیکرد چرا که روستاییانی که کشت کرده بودند راهی را به جز شیوه آبیاری سنتی یعنی همان «شیوه غرقابی» بلد نبودند. تا چشم کار میکرد در سراسر دشت وریده و یا حتی دشت های دیگر آبادی مثل مینا، خوشگلستون، مزارع علی، مزارع ممد و... پر از خار شده بود.
آب این زمین ها از استخر پشت دشت تامین میشد و به گفته یکی از اهالی روستا چند سال پیش قنات خراب شد و آن را بد تعمیر کردند و قنات کارایی گذشته را خود از دست داد. این کشاورز همچنین گفت که نیمی از پول اصلاح قنات را باید مردم میدادند و نیم دیگر را دولت پرداخت میکرد اما چون مردم اعتمادی به دولت نداشتند خود به اصلاح قنات پرداختند.
در منطقه آب زیادی وجود نداشت اما زمینها به اندازه زمین های مناطق پرآب آبیاری میشدند؛ برای مثال در یک زمین که چهار درخت وجود داشت از شیوه غرقابی استفاده میشد درحالی که به گفته تعدادی از کشاورزان درختان با کمتر از نصف میزان آب داده شده میتوانستند محصول داشته باشند.
مشکل بزرگ دیگر روستا جویبارهایی بودند که از خاک تشکیل میشدند و بخش زیادی از آب را اتلاف میکردند. آب آنها در ساعتهای زیادی از روز زیر تیغ تیز آفتاب بود که باعث تبخیر با میزان بالایی میشد.
یکی از روستاییان در این مورد میگفت: اگر وزارت جهاد کشاورزی فناوریهای آبیاری پربازده را به این منطقه میآورد و به کشاورزان نیز اسلوب کشت را آموزش میداد کشت در این منطقه نیز رونق میگرفت بدون اینکه آب کاهش پیدا کند و اکنون جوانان ما به جای آنکه برای کارگری به تهران بروند بر سر زمینهای خود محصولات متناسب اقلیم این منطقه را کشت میکردند.
مساحت وسیعی از دشت به خارستان تبدیل شده بود اما آیا کسی میدانست که خارها هم میتوانند به اندازه گندمها، ذرتها و… با اهمیت باشند و میتوان از این خارها هم محصولی برداشت کرد؟
در بخشهای زیادی از زمینهای زراعی سابق خاری بالا آمده بود که دانههای آن همان دانههای خاکشیر بود. شاید زمینهایی که طبیعت آنها را زیر کشت خاکشیر برده بود بیش از ده هکتار بودند اما رها شده بودند و دانههای خاک شیر به زمین میریخت بدون آنکه کسی بداند این دانهها خاصیتی دارند، چرا که هیچ یک از کشاورزان باور نداشت که خار بیابان هم میتواند سودی داشته باشد.
یا گیاهی پر از تیغ که نام آن کشکال بود و برگهای ضمختی داشت که علی اکبر جعفریان که خود پزشک و متخصص گیاهان دارویی است درباره آنها میگفت اگر حشرههای منطقه این گیاهان را بیابند و بر روی آنها شیره بریزند، این گیاهان پس از مدتی خاصیت دارویی خوبی برای درمان مرض ریه و سرفههای مزمن پیدا خواهند کرد.
جعفریان در این باره به امرتات گفت: وزارت جهاد کشاورزی باید برای مزارع، الگوی کشت متناسب با اقلیم تعریف کند. در این روستا محصولات آببر به هیچ وجه نمیتوانند توسعهای پیدا کنند اما اگر کاری کارشناسی شده انجام میشد و به کشاورزان توصیه میشد که محصولاتی مانند زعفران یا پسته بکارند ممکن بود کشاورزی اینجا دوباره رونق می یافت، بنابراین به نظر میرسد که وزارت جهاد کشاورزی بر اساس وظیفه خود باید برحسب استعداد هر روستایی الگوی کشت تعریف کند.
پایان پیام
بسیاری معتقدند با توجه به هزینههای بالای کشت گندم، قیمت هزار و ۷۰۰ تومان برای خرید این محصول، پایمال کردن حقوق کشاورزانی است که رزق این سرزمین را تامین میکنند. نرخ تضمینی خریدگندم در حالی است که قیمت هر کیلو گندم در کشورهای همجوار ایران بیش از ۴ هزار تومان است.
از طرفی آزاد نبودن کشاورزان در فروش محصول خود زخم دیگری است که بر پیکره پاسداران امنیت غذایی کشور فرود میآید.
بسیاری از کشاورزان از این قیمت ناراضی هستند و معتقدند که هزینه تفاخر دولت در خودکفایی گندم را آنها میپردازند.
اگر کمی بیشتر تامل کنیم این سوال پیش میآید که خودکفایی در گندم و کشت بیبرنامه و حداکثری این محصول، چه هزینههایی برای منابع طبیعی و کشاورزان دارد؟
در اینکه یک کشور باید امنیت غذایی خود را تامین کند هیچ شکی نیست اما آیا اقلیم هر شهرستان متناسب با کشت گندم است یا میتوان برای کشت محصولاتی دیگر برنامهریزی کرد، که آسیبی به منابع طبیعی نمیرسانند و برای اقتصاد کشور و معیشت کشاورزان آوردههای خوبی دارند.
میتوان گفت زمانی میشود به این سوالات پاسخ داد که برنامه جامع برای الگوی کشت در سطح کشور داشته باشیم.
به همین منظور به سراغ سه تن از کشاورزان باتجربه و متخصص شاهرودی رفتیم تا هم درد دل آنان و هم راهکارهای آنان برای اصلاح الگوی کشت را بشنویم.
محمدحسین خنکال، امیرآرین و صیاد ذوالفقاری سه تن از کشاورزان شهرستان شاهرود بودند که هم درباره کشت گندم و سایر محصولات در کشور و هم درباره قیمت و خرید محصولات استراتژیک توسط دولت حرفهایی شنیدنی داشتند.
این گفتوگو به دو بخش تقسیم شده است که بخش اول آن متمرکز بر اصلاح الگوی کشت در ایران است.
مشروح مصاحبه امرتات با این سه کشاورز را در ادامه میخوانید:
* بعضی از کارشناسان و همچنین کشاورزان معتقدند که منطقهای که در آن کشاورزی میکنند مزیت نسبی برای تولید محصولاتی به غیر از گندم دارد. اما شاید دولت کشاورزان را مجبور میکند که به بهانه خودکفایی، گندم بکارند. به نظر شما آیا بهتر نیست که کشاورزان هر منطقهای محصول متناسب با اقلیم خود را کشت کنند؟
آرین: دولت کسی را مجبور نمیکند چه محصولی بکارد یا نکارد؛ حداقل ما تا به حال ندیدهایم. از طرفی جایگزین گندم نمیتواند محصول دیگری باشد چون اصل کاشت و برداشت محصولات کاملا متفاوت است. ممکن است دولت توصیه کند که کشاورزان چه محصولی را بکارند یا نکارند؛ اما کشاورزان خودمختار هستند که هرچه میخواهند کشت کنند.
با این حال اما مشکل کلی ما که شاید به پیش از انقلاب بازمیگردد این است که از ابتدا «بایدهایی» را تعریف کردیم که این «بایدها» غالب اوقات ساری و جاری است.
هنوز میگوییم باید الگوی کشت تعریف کنیم و فقط می گوییم «باید»؛ آب تمام شد؛ انرژی افراد تمام شد و نسل جدید رغبتی به کشاورزی ندارد و نسل ما هم که هنوز مشغول به این حرفه است به خاطر غیرت خود و اجباری است که حس میکند. البته اینطور نیست که کسی ما را مجبور کرده باشد که کشاورزی کنیم یا کشاورز بمانیم.
با تمام این اوصاف، وظیفه دولت یا بهتر بگوییم وظیفه حاکمیت این است که به خاطر حفظ منابع بین نسلی الگوی کشت را باید تعریف و اجرا میکرده در حالیکه تا به حال، هیچ دولتی یا به تعبیر من حاکمیت این کار را انجام نداده است و وقتی از حاکمیت صحبت میکنم، مقصود مجموعهای از نهادها و ارگانها است که باید بر اساس قانون در مملکت کار کنند.
*اگر اجباری از طرف هیچ نهادی برای کشت گندم نیست، آیا به نفع کشاورزان استان سمنان هست که گندم بکارند؟ یا کشت محصول دیگری که مزیت نسبی استان است باید در دستور کار قرار گیرد؟
ذوالفقارخانی: این بحث را باید کمی باز کرد؛ در کشاورزی باید چند زمینه را در نظر بگیریم و نمیتوان با یک چشمانداز به آن نگاه کرد.
مهمترین کارویژه ما، تامین امنیت غذایی است و با توجه به این مسئله وظیفه حاکمیت این است که روی این مسئله مطالعه کند و دریابد که نقطهای که کشور ما در آن، به امنیت غذایی میرسد کجاست و بعد هم مطالعه کند که چقدر توانایی داریم تا به این امنیت غذایی برسیم و آیا اصلا ساز و کار مملکت، ساختار و منابع طبیعی ما اجازه رسیدن به این نقطه را میدهد و آیا ظرفیت آن را داریم؟
بعد از آن باید این مقدار گندم یا شکر یا هر محصول اساسی دیگری که نیاز داریم را مشخص و با قیمتگذاری صحیح این ساز و کار را ادامه دهد.
به همین معنا، الگوی کشت یعنی ترازی بین شاخههای مختلف ایجاد شود تا ببینیم محصولی که تولید میکنیم از ابعاد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ارزش این را دارد که منابع خود را بابت آن از بین ببریم یا نه و با توجه به مقدار مصرف، این منابع را تا چند سال میتوانیم استفاده کنیم.
قبل از هر چیزی ما باید به کشاورزی پایدار برسیم و این مسئله زمانی تحقق مییابد که مطالعات جامع و کارشناسیشده داشته باشیم که اگر اشتباه نکنم باید دوازده شاخه اعم از اقتصاد، بازار، نیاز، کیفیت و کمیت آب و خاک در آن مطالعات دیده شود و بعد از این است که میتوانیم به یک برنامه جامع برسیم و به طور دقیق مشخص کنیم که برای مثال نیاز گندم ما در یکسال هفت میلیون تن است و برای تضمین اینکه به مشکل نخوریم بخشی هم به عنوان مازاد در نظر بگیریم.
پس از این است که میتوانیم در بقیه زمینهای خود یک محصول مثل گندم را نکاریم و به سمت کشت محصولات دیگر از قبیل جو برویم که به خارج از کشور وابسته نباشیم و دامداران به علت ناتوانی در تامین خوراک دام مجبور نشوند گاو شیرده را به کشتارگاه بفرستند.
بنابراین به طور کلی مسئله الگوی کشت، حداقل در کشور ما باید به این شکل دیده شود یعنی سازوکاری تعریف کنیم و بر اساس آن یک چرخه تولید ایجاد کنیم.
سالها پیش از این، یک خانم در شاهرود آمد و چرخه تولیدی به نام «کارخانه قند» ایجاد کرد و برای احداث آن از کشت چغندر را تا محصول شکری که قرار بود به بازار برود را در نظر گرفت.
میتوانیم بگوییم که یک چرخه تولید ایجاد کنیم که در آن بتوانیم زعفران تولید کنیم و بیشتر از گندم برداشت داشته باشیم ولی به شرط آنکه تمام مسائل به طور همه جانبه دیده شوند چرا که این مسئله یک مجموعه مانند خودرو است چرا که شما نمیتوانید بگویید یک ماشین اگر زاپاس نداشته باشد میتواند حرکت کند چون ممکن است در بیابان پنچر شود.
* آیا برنامهای در سطح کشور نیست که بر اساس آن بخواهند یک الگوی کشت تعریف کنند و آیا شما به مقامات وزارت جهاد دستکم در سطح استان سمنان یک الگوی کشت را پیشنهاد نکردید؟
خنکال: وزارت جهاد کشاورزی پیشنهادهایی داده است و حتی در استان ما بعضی از محصولات جایگزین مشخص شدند اما چه کسی کشت آنها را تضمین میکند؟ وظیفه ما کشاورزان، تولید است و باید چرخه این تولید ما تا مصرف و بازاریابی مشخص باشد. ما نمی توانیم گندم را برای اینکه برای ما به صرفه نیست کشت نکنیم یا بر اساس منافع خود الگوی کشت را تغییر دهیم.
ما کشاورزان، خواه یا ناخواه باید گندم تولید کنیم چرا که اگر میوه بر سر سفره کسی نبود، شاید خیلی مهم نباشد اما نان را به هیچوجه نمی توان از سر سفره مردم حذف کرد .
حالا اگر در تحریمهای ظالمانه اخیر، ما در تولید گندم برای مصرف کشور خودکفایی نداشته باشیم و به یک معنا نان برای خوردن نداشته باشیم چه اتفاقی می افتد؟
لذا باید به همان اندازه که بعد اقتصادی تولید محصولات را میبینیم، بعد سیاسی آن را نیز که از همه مهمتر است در نظر داشته باشیم چرا که شعار ما کشاورزان این است که اول تامین امنیت ملی و بعد تامین امنیت غذایی.
بر همین اساس اگرچه کشت گندم برای ما کشاورزان به صرفه نباشد به اجبار باید گندم بکاریم چون تکلیف ماست که ما واسط رزق بین خالق و مخلوق هستیم.
با اینحال اما، این نکته میطلبد که حاکمیت ما را بیبهره نگذارد و مورد بی مهری قرار نگیریم. لذا آنچه که ما کشاورزان را زجر میدهد این است که دولت به تکلیف قانونی خود عمل نمیکند یعنی اگر در طول سه سال گذشته قیمت تضمینی گندم را به طور منطقی افزایش میداد نباید در کشورهای همجوار ما قیمت گندم بیش از ۳ هزار و ۵۰۰ تومان و در کشور ما کمتر از دو هزار تومان میبود.
در حال حاضر قیمت جهانی گندم ۲۹۵ دلار به ازای هر تن است و اگر بخواهیم این نرخ را با دلار آزاد حساب کنیم یعنی هر کیلو گندم ما ارزش نزدیک به ۴ هزار و ۱۰۰ تومان دارد اما ما کشاورزان با دلار کاری نداریم و بحث ما بر سر پول ملی خود یعنی ریال است؛ تا سال گذشته که این تورم نبود؛ میتوانستیم به ازای ۳۰ تن گندم یک تراکتور بخریم اما امروز باید ۶۰ تن گندم بفروشیم تا شاید بتوانیم همان تراکتور را تهیه کنیم؛ بنابراین همخوانی بین تولید و هزینه های تولید وجود ندارد. پرسش اینجاست که چه کسی پاسخگوی هزینه های کاذب ایجاد شده برای کشاورزان است؟
یکی از بحث هایی که با دولت داریم و من به عنوان عضو هیات مدیره گندمکاران ایران، این مسئله را به رییس کمیسیون کشاورزی مجلس گفتم، این است که دولت وظیفه ذاتی و قانونی خود را درباره زمان اعلام خرید تضمینی گندم انجام نمیدهد و ما از این تاخیر ضربه میخوریم.
دولت زمانی نرخ خرید تضمینی گندم را اعلام میکند که گندم رشد کرده و کشاورز دیگر نمیتواند آن را شخم بزند و چیز دیگری بکارد؛ یعنی عملا کشاورزان در میانه راه میمانند و هیچ راه نجاتی ندارند.
ذوالفقارخانی: در تکمیل حرف آقای خنکال باید بگویم که این سیاست ممکن است یک سال کار خود را پیش ببرد ولی تاثیر خود را در سال آینده نشان خواهد داد. دولت، سال گذشته همین شیوه را در مورد چغندر قند انجام داد و ما هشدار دادیم و میبینیم که امسال تولید شکر، به بحران خورده است.
سال آینده نیز تا دولت به خود بیاید کشت گندم از دست رفته و اتفاق مشابه درباره چغندرقند، بر سر گندم نیز خواهد آمد.
خنکال: سالهای گذشته خیلی تلاش کردیم و از حق خود گذشتیم و چغندرکاران شهرستان ما ایثار کردند و صبور بودند و ضررها را به خود تحمیل کردند و با کمترین منافع و نرخی که دولت اعلام کرد چغندرقند را کاشتند اما بعد از آنکه هزینه هایشان بالا رفت، امسال چغندر قند نکاشتند در حالی که کارخانه قند شاهرود نهایت امتیازاتی که میتوانست را به کشاورزان داد اما کشاورزان هنوز راغب نیستند چرا که میگویند باید اصل کار درست شود و اصل کار مشخص شدن قیمت است. کشاورز نمی تواند تفاله چغندر قند را بخرد هزار و ۸۰۰ تومان و چغندر را بدهد کیلویی ۳۳۰ تومان.
سال گذشته حدود ۱۸۰ هزارتن، چغندر قند تولید شاهرود و میامی بوده است و کارخانه قند خانم عضدی که آقای ذوالفقارخانی از آن گفت، پس از ۶۰ سال تولید و اشتغالزایی و مشخص شدن چرخه تولیدش، خوراک برای تولید قند و شکر ندارد و همین اینها به این علت است که دولت تکالیف قانونی خود را انجام نداده و کشاورز را دلسرد کرده است.
حالا کشاورز میخواهد تغییر الگوی کشت دهد؛ چگونه باید این کار را کند؟ ممکن است بگویند اگر کشاورز چغندر قند بکارد برای امنیت غذایی بهتر است اما کشاورزان بسیاری در استان سمنان صیفی کاشتند یا حتی محصول آببری مثل پیاز کاشتند.
در حال حاضر حدود ۴۰۰ هکتار پیاز در میامی کاشتند و علت آن هم این است که کشاورز نزد خود میگوید پیاز را میکارم و به هرکس بفروشم، پولش را نقد میگیرم. در حالی که پیاز آب بر است و کالایی غیر استراتژیک هم هست.
اما این اتفاق چطور ممکن شده است؟ برای اینکه کشاورز به اینجا رسیده است که باید معیشت و منافعش را حفظ کند.
گندم را به خاطر نان مردم میکاریم اما کشاورزی که خود شکر را کیلویی ۱۰ هزار تومان میخرد، میگوید برای چه هزینه و دردسر زیاد را بر خود هموار کنم و چغندر قند را کیلویی ۳۳۰ تومان بفروشم؟
لذا طرح الگوی کشت تعریف شده است اما تضمینش کجا است؟ از طرف دیگر، وزارت جهاد کشاورزی ۲۰ سال پیش به کشاورزان گفتند در بعضی نقاط سمنان “انار و زیتون بکارند” و کشاورزان هم اعتماد کردند و باغات انار و زیتون احداث کردند اما سرمای سال ۹۵ همه انارها و زیتون ها را زد و مجبور شدیم تا درختان را “کفبر” کرده و قطع کنیم.
باغداری مثل زراعت نیست که در عرض ۶ ماه تمام شود بلکه یک سرمایه است و باید چند سال پای آن نشست تا ثمر دهد. مدیرانی که آن روز گفتند تغییر الگوی کشت دهید چون این منطقه برای زیتون خوب است آیا سرمای ۱۰ درجه زیر صفر را پیش بینی کرده بودند؟ آیا ارقامی که آوردند تحمل سرمای این چنینی را داشت؟ و آیا سرمای زیر ۱۰ درجه پیش بینی شده بود؟
وقتی الگوی کشت میدهند باید آن را تضمین هم بکنند و چون این تضمین ها نیست کشاورز هم تمکین نمیکند چرا که کشاورز اقتصاد خانوار خودش را میبیند و میگوید من یک هکتار پیاز کاشتم و در شاهرود تا ۲۰۰ تن هم عملکرد دارد و اگر در بدترین شرایط هر کیلو را هزار تومان هم بفروشم ۲۰۰ میلیون تومان درآمد دارم اما اگر چغندر بکارم ۳۰ تن عملکرد در هکتار دارد و با کیلویی ۳۳۰ تومان کمتر از ۱۰ میلیون تومان درآمد دارم و از طرفی هزینه های کشت چغندرقند هم بسیار بیشتر از محصولی مثل پیاز است و از وجه دیگر پیاز محصول استراتژیک نیست و کشاورز در فروش آن آزاد است.
اگر زنجیره تولید کامل بود دولت موفق است ولی وقتی ناقص است هیچ چیز تضمین شده نیست؛ برای مثال، سال گذشته برای کشت زعفران در شاهرود وام میدادند و زعفران را به کشاورزان “طلای قرمز” معرفی میکردند اما من در جلسه ای اعتراض کردم و با اعتراض من هم موافقت شد.
حرف من هم این بود که زعفران خیلی محصول خوبی است اما زعفرانکار شاهرود را با زعفرانکار قائنات مقایسه نکنید چون کشت آنجا تک محصولی است. همچنین کاشت و داشت برداشت زعفران زمان خاصی دارد و از طرفی کشت زعفران همزمان با برداشت انگور در شاهرود است و ما آن موقع حدود ۱۰۰ هزار تن انگور داریم یا محصولات دیگری داریم که باید برداشت کنیم.
و از همه مهمتر، ما در شاهرود نیروی کار ماهر برای برداشت زعفران نداریم. همه نیروهای کارگر بیشتر مهاجرین از استانهای دیگر هستند و هیچ تخصصی در مورد کاشت و برداشت زعفران ندارند.
دوستان میگفتند که چون زعفران آب کم میبرد محصول مناسبی است و تنها معیار را آب قرار داده بودند در صورتی که باید این زنجیره به طور کامل دیده میشد. در نتیجه کشت زعفران در شاهرود را از دستور کار خارج کردند و این مثالی برای اصلاح الگوی کشت بود.
کشاورز با توجه به اینکه از طرف دولت یک برنامه مدون از زنجیره تولید تا بازار را نمیبیند فقط منافع خودش را در نظر میگیرد و هرچه که دوست دارد را تولید میکند.
با این حال ما کشاورزان از یک طرح الگوی کشت با برنامه و صحیح استقبال می کنیم اما متاسفانه دولت ها سیاسیکاری میکنند و هر کس حرف خود را میزند.
ما بعضی محصولات را باید بر اساس تکلیفمان بکاریم اما از آن طرف هم دولت هم باید به کشاورزان توجه داشته باشد. آقای نوبخت که در راس شورای اقتصاد است یا باید کشاورزان را قانع کند یا حرف کشاورزان را بپذیرد.
حرف ما هم این است که وقتی در سه سال متوالی تنها حدود ۱۰ درصد به قیمت گندم اضافه میکنید و به جای آنکه هر سال همین مقدار را به نرخ آن اضافه میکردید، نتیجه این میشود که نرخ گندم باز به قیمت جهانی نرسیده است.
انتهای پیام
امیرحسین احمدی؛ مزرعه، سرمایهای مولد است که میتواند محصولی برای تولید داشته باشد به شرط آنکه تولید هر مزرعهای آورده اقتصادی نیز برای تولید کننده داشته باشد، در غیر این صورت نه تنها محصولی کشت نخواهد شد بلکه رفته رفته کشاورزان ورشکسته و مزارع متروک، پدید میآیند.
در فاصله بیست کیلومتری از شهر شاهرود، در قسمت شمالی شهرستان، کرانه سبز زمینهای کشاورزی نمایان میشود. زمینهایی که کاهش کمیت و کیفیت آب چاههای آنها کشاورزان را روز به روز نگرانتر میکند. کشاورزانی که با تمام مصائب و سختیها حتی به قیمت اینکه مزد دسترنجشان درنیاید، دست از تولید برنداشتهاند.
درست رو به روی جنگلهای ابر در یک فاصله چند کیلومتری زمینهای بزرگی وجود دارد که متعلق به خاندان ذوالفقارخانی است. زمینهایی که پیش از این، یک زمین ۳۲۰ هکتاری بود اما امروز به ۴ زمین ۸۰ هکتاری تبدیل شده است به عبارت دیگر زمین زراعی یک دهقان به چهار فرزندش به ارث رسیده و کوچکتر شده است. یکی از این مزارع ۸۰ هکتاری رسیدیم که متعلق به هوشمند ذوالفقارخانی بود که عمر ۶۷ ساله خود را با انگیزهای تمام نشدنی بر سر کشاورزی گذاشته بود.
کشت گندم با قیمت ۱۷۰۰ تومان توجیه اقتصادی ندارد
مزرعه هوشمند ذوالفقارخانی متشکل از زمینهای زراعی بود که او و پسرش صیاد، در آن چغندر قند و گندم کشت کرده بودند. بخش هایی از زمین هم آماده کاشت یونجه بودند چرا که صاحبان زمین معتقد بودند کشت گندم با قیمت هزار و ۷۰۰ تومان دیگر هیچ توجیه اقتصادی ندارد.
بخش دیگری از این مزرعه، به یک استخر پرورش ماهی قزل آلا اختصاص داشت که ذوالفقارخانی پسر که خود دانشآموخته کشاورز است، آن را طراحی کرده بود و یک گاوداری یک هکتاری که شیردوشها، شیرسرد کنها و سایر تجهیزاتش نزدیک به 10 سال است که خاک میخودند.
هوشمند ذوالفقاری با حسرت میگفت که این گاوداری را با ۳۰۰ گاو اداره میکرده و روزگاری بزرگترین دامداری استان سمنان بوده است اما بعد از سال 84 دیگر تولید شیر و سایر محصولات لبنی برای او صرفه اقتصادی نداشته و او مجبور شده است گاوهایش را بفروشد و گاوداری خود را تعطیل کند. امروز از رونق گاوداری او تنها خاطرهای مانده و انبارها و تجهیزاتی که اکنون هزینه میکرد تا به خرابه تبدیل نشود.
بسیاری از گاوداران زمینگیر شدهاند
صیاد ذوالفقارخانی در این باره میگفت: سال۶۳ کارشناسانی از ژاپن به ایران آمدند و گفتند که با توجه به اینکه ایران کشور کم آبی است سرمایه گذاری بر روی دام سنگین موثر نخواهد بود اما بر حرف آنها وقعی گذاشته نشد و امروز میبینیم که بسیاری از گاوداران کشور مثل پدر من زمینگیر شدهاند.
او اعتقاد داشت که گاوداری پدرش سرمایهای است که میتوانست مولد باشد اما در حال حاضر تبدیل به حجم عظیمی از سرمایه شده است که در یکجا بلوکه شده و هیچ آوردهای ندارد.
سخن دوالفقارخانی پسر زمانی بر ما ثابت شد که بخش های دیگر گاوداری را دیدیم. انبار علوفهای که حالا خالی از هرگونه جو، یونجه یا علوفهای دیگر بود و کارگرانی که دیگر از این انبار برای گاوها خوراک نمیبردند. سیلوهایی که حالا خالی بودند و ذوالفقارخانی با عصبانیت توام با غم میگفت که برای طراحی آنها چقدر وقت گذاشته است!
هوشمند ذوالفقارخانی میگفت: چه شب هایی را که به صبح رساندم تا طرح ساخت یک گاوداری اصولی را بریزم و گاوهایم را آنجا بیاورم اما امروز آخور گاوهایم همه به آشغالدانی فلزات زنگ زده تبدیل شده است.
در بخش دیگری از مزرعه ذوالفقارخانی یک استخر پرورش ماهی وجود داشت که برخلاف گاوداری او، دارای رونقی نسبی بود. صیاد ذوالفقارخانی درباره این استخر که ساخت آن به سال ۶۹ برمیگشت، گفت: این استخر ۸ ضلعی در ابتدا دارای سازوکار متراکم بوده است. اصل این سازوکار در کشور سوئد بوده و سپس وارد ایران شده که البته ناموفق بوده است.
او در ادامه گفت: به همین دلیل ما در مزرعه خود به مدت ۸ سال روی سازوکار این نوع از استخرهای پرورش ماهی مطالعه کردیم و به ضعف آنها پی بردیم و سیستم کاملا جدیدی به نام “سیستم نیمه متراکم” طراحی کردیم. این سیستم امکان تولید یک تن ماهی قزل آلا به ازای یک لیتر دبی آب را برای ما ممکن می کرد.
ذوالفقارخانی در مورد شیوه کار استخر ابداعی خود گفت: ورودی سیستم از طریق یک ونتوری آب را با هوا ترکیب و اکسیژن را اشباع میکرد. در مرکز استخر یک فیلتر وجود دارد که آب را از فضولات ماهی جدا می کند. در خروجی استخر یک فیلتر ثانویه وجود دارد که فضولات را خشک می کند و آب تصفیه شده را به سیستم بازیافت برمیگرداند و آب برگشتی با مقداری آب ورودی ترکیب میشود و به استخر اصلی میریزد.
او همچنین خظرنشان کرد که از طرحش در چند نقطه از کشور الگو گرفته شده و موفق هم بوده است.
بخش دیگری از مزرعه جایگاه تجهیزات مکانیزه کشاورزی بود. تجهیزاتی که بعضی از آنها را ذوالفقارخانی براساس الگوهای موجود، ساخته بود یا حداقل تغییراتی برای کارکرد بهتر در آنها اعمال کرده بود. او مزرعه خود را تقریبا به مزرعهای تبدیل کرده بود که در هر مرحله (کاشت، داشت و برداشت) دستگاههای مکانیزه وجود داشتند، که فعالیت میکردند.
یکی از این تجهیزات سیستم آبیاری بارانی بود که روی زمینهای گندم و چغندر قند قرار داشت. مسیر حرکت این دستگاه بر روی زمین ها مشخص بود. این دستگاه یک لوله آلومینیومی بسیار منعطف بود که از میان چندین چرخ به شعاع بیش از ۲.۵ متر رد میشد و در هر ۱۰ متر از این لوله یک آبپاش قطرهای وصل بود. چرخها به وسیله یک موتور بنزینی حرکت میکردند. و آب درون لوله که از طریق چاه تامین میشد در هر دو جهت بیست متر دورتر از خود را در مدت زمان معینی آبیاری می کرد.
صیاد ذوالفقارخانی درباره این دستگاه میگفت که این تکنولوژی مربوط به ۹۵سال پیش آمریکا است. این تکنولوژی 45 درصد بازده دارد. این مقدار نسبت به بازده آبیاری سنتی ۴۰ درصد بیشتر است.
او درباره اینکه این دستگاه چه میزان صرفه جویی آب در مزرعه را بهبود بخشیده است گفت: گندم را با ۵ هزار و چغندر قند هم با حدود ۷ هزار و ۶۰۰ مترمکعب در هکتار آبیاری می کنیم. این رویه مطابق با استانداردهای اسپانیا است. البته آب مصرفی امسال ما به خاطر بارندگیها کمتر از این مقداری بوده است.
این کشاورز با اشاره به اینکه بحران آب حیاتی است بیان کرد: پیش از این 60 لیتر در ثانیه آب داشتیم اما امسال ۱۴ لیتر در ثانیه آب داریم. جدای از این مسئله کیفیت آب نیزدر حال کاهش است. ای سی این منطقه ۸۰۰ تا ۹۰۰ بوده است و الان به دو هزار و ۲۰۰ رسیده و اگر مقداری بالاتر رود خاصیتش برای کشاورزی را از دست میدهد. تنها راهکار رفع این بحران آن اصلاح الگوی کشت متناسب با اقلیم است.
با این حال ذوالفقارخانی ابراز امیدواری میکرد که روزی بتواند زمینهای زراعی ایران را با سیستم زیر سطحی آبیاری کرد که بازده آن به ۹۵ درصد میرسد و از کمترین میزان اتلاف آب برخوردار بود. این سیستم اولین سیستم آبیاری نوین در استان سمنان بوده است.
یکی از دوستان خانواده ذوالفقارخانی که خود کشاورز بود به خبرنگار امرتات چنین گفت: تجربه استفاده از سیستم آبیاری بارانی در بسیاری از نقاط دیگر ناموفق بود اما آقای ذوالفقارخانی با توجه به تجربهای که داشت توانست تغییراتی در آن ایجاد کند. او توانشته است که اولین تجربه موفق آبیاری نوین در استان ما را به نام خود ثبت کند. با اینکه ادوات آن بسیار قدیمی است اما یکی از طرحهای موفق شهرستان شاهرود است.
اما با همه کوشش فردیِ هوشمند ذوالفقارخانی برای توسعه کشاورزی خود و همشهریانش روزگار با او سر سازگاری نداشت و او را از کشاورزی و تولید سرخورده کرده بود.
ذوالفقارخانی می گفت: اگر پولی که دولت برای خرید گندم به ما میدهد را از خدا بگیریم، زودتر به پولمان میرسیم. برای مثال در تیرماه سال ۹۷ گندم خود را تحویل دادم. آنها در عوض به من چک اسفندماه را دادند در حالی که در این فاصله قیمت بسیاری از اقلام تغییر کرد و افزایش یافت اما ارزش گندم من همان قیمت تیر ماه بود.
او با اشاره به نرخ خرید تضمینی گندم در سال ۹۸ -که هزار و ۷۰۰ تومان است- اظهار کرد: هزینه های تولید گندم دستکم دو برابر شده است برای مثال سال گذشته کارگر زن روزی ۳۰ هزار تومان مزد و امسال ۶۰ هزار تومان میگرفت.
کشاورزی توجیه اقتصادی ندارد
ذوالفقارخانی گفت: کشاورزی در آینده توجیه اقتصادی نخواهد داشت و کسی رو به کشاورزی نمیآورد چرا که کشاورزی دیگر صرف نمیکند و کسانی هم که اکنون هستند و فعالیت میکنند بیش از ۵۰ سال سن دارند.
او همچنین تصریح کرد: من برای امسال ۲۰ هکتار گندم و ۱۲ هکتار چغند قند دارم. من اولین کسی در ایران بودم که سیستم آبیاری بارانی را با موفقیت در مزرعه خود اجرا کرد. بنابراین آب را مطابق با استانداردهای جهانی مصرف میکنم اما همچنان کشاورزی برای من صرف نمیکند چرا که چغندر را کیلویی ۳۰۰ تومان از من میخرند. در حالی که کاه را امروز کیلویی ۵۰۰ تومان و یونجه را ۲۴۰۰ تومان میخرند ولی محصول چغندر قند به هیچ وجه قیمتی اقتصادی ندارد، در حالی که کارگر باید از روز اول تا روز آخر روی این محصول کار کند.
پول ما را به موقع نمیپردازند
این کشاورز در ادامه گفت: یکی از مشکلاتی که داریم این است که پول ما را به موقع نمیپردازند. تقریبا همه ما کشاورزان تسهیلات داریم و آن تعدادی هم که تسهیلات ندارند اکثرا دلال هستند..
وی افزود: مرداد ماه زمان پرداخت هزینههای تسهیلات برای نهادهای که گرفتیم اعم از کود و سم و بذر است؛ هر سال امیدواریم که موقع برداشت محصول هزینه تسهیلات ما را بدهند و قانون هم می گوید که حداکثر تا یک هفته پس از تحویل گندم باید پول آن پرداخت شود اما دولت در پرداخت چندین ماه تاخیر می کند ضمن اینکه قیمت گندم و سایر محصولات با تورم متناسب نیست و وقتی پول را به موقع نمی دهند از آن طرف بابت دیرکردمان در پرداخت تسهیلات مجبوریم به بانک ها و … جریمه دهیم. از طرفی ما باید در هزینه های خود برنامه ریزی کنیم اما دولت این پول کم را انقدر ذره ذره می دهد که حتی نمی توانیم برای تولید و هزینه های معیشتی خود برنامهای داشته باشیم..
ذوالفقارخانی ادامه داد: ابتدا فکر می کردیم چکی که به ما می دهند را بانک ها قبول می کنند اما این چک ماهیت یک رسید خرید را دارد؛ من باید چک را به بانک ببرم سپس وثیقه بگذاریم و وثیقه گذاشتن هم ساده نیست؛ به هر حال پس از گذاشتن وثیقه پول به بانک می رسد و شما برای اینکه پول خود را دریافت کنید باید ضامن کسی نباشید؛ معوقه نداشته باشید و هزار مصیبت دیگر بکشید. همین گندمی که داریم حساب می کنیم دولت بخواهد گندمی با کیفیت کمتر از گندم ما را وارد کند، باید این هزینه آن را به دلار ۱۵ هزارتومانی بپردازد و هرکیلو گندم را بیش از ۴ هزار تومان بخرد ولی گندم ما چقدر است؟؟
این کشاورز تصریح کرد: برنامه ها طوری است که گویی می خواهند کشاورز را نابود کنند ولی ما آنقدر مقاوم بودیم که در این سال ها از بین نرفتیم.
او همچنین بیان کرد: پارسال یک تراکتور را با هزینه ۶۰ میلیون تومان خریدیم و امسال قیمت همان تراکتور ۲۴۰ میلیون تومان است و حتی اگر فرض کنیم که دولت پول ما را به طور درست پرداخت کند حتی هزینه های تولید را هم نمی توانیم تامین کنیم و با رانت هایی که وجود دارد کسی از کشاورزان نمیتواند سرپا بایستد..
در اینباره همچنین صیاد ذوالفقارخانی گفت: بحث ما این است که این مشکل باید به طور زیربنایی حل شود. در حال حاضر کارخانه تولید شکر موظف است کالای خود را سه هزار و200 تومان بفروشد ولی دلال ها از همین شکر دو هزار میلیاد تومان سود کردند. پرسش اینجاست چرا این پول به جای اینکه صرف تولید شود باید دست دلال بیافتد و مصرف کننده آن را ۱۰ هزار تومان بخرد و کشاورز سه هزار و 200 تومان بفروشد.
انتهای پیام