ولی حکیمی که مزرعهای در حاشیه شهر لنده در استان کهگیلویه و بویر احمد دارد، میگوید: «امروز اکثر کارها مثل همین پرورش ماهی به صرفه نیست اما اگر کار نکنیم چه کار کنیم و چه کسی میخواهد قسط وامهای مزرعه را بدهد؟ هرچند مشکلات و اضطراب زیاد است اما به هر نحوی که شده باید این مزرعه را بچرخانم چرا که رزق و نان خانواده من و کارگرانم از همین مزرعه تامین میشود.»
امیرحسین احمدی، امرتات- هوا گرم شده و
آفتاب بالای آسمان آمده است. صدای پمپ آب در هر یک از استخرهای مزرعه پرورش ماهی
آنقدر زیاد است که صدای صحبتهای «ولی» به سختی شنیده میشود. او لباس کار پوشیده
و با دستهای روغنی مشغول وارسی یکی از دستگاههای تزریق اکسیژن در موتورخانه
مزرعه پرورش ماهی خود است.
مزرعه ولی حکیمی که در حاشیه شهر لنده در استان کهگیلویه و بویر احمد واقع شده، به هفت هزار متر میرسد و ۱۰ کارگر به همراه خود ولی در آن ماهی قزل آلا پرورش میدهند.
گرمای هوا، عرق را بر جبین ولی و کارگرانش نشانده اما آنها همچنان سخت مشغول کار هستند. کنار مزرعه پرورش ماهی ولی زمینهای برنجکاری دیده میشود که برای یکی از همولایتی های ولی است.
ولی میگوید که «بیست سالی میشود که به پرورش ماهی اشتغال دارد و توانسته است کار و بار خود را در طی این ۲۰ سال سازماندهی کند. در هر یک از استخرهای مزرعه که طول آنها به سه متر میرسد، تعداد زیادی ماهی قزلآلا، به اندازههای مختلف وجود دارند.»
در بعضی از استخرها، بچهماهیها اینطرف و آنطرف میروند و در استخرهای جلوتر ماهیهای پرواری وجود دارند که آماده فروش به شهرهایی مثل اهواز هستند.
در گوشهای مزرعه موتورخانه استخرهاست و ابزار نوینی که حالا چند سالی میشود که ولی آنها را خریده و از اولین کسانیست که مزرعه پرورش ماهی خود را مکانیزه کرده است اما این مکانیزه کردن مشکلات زیادی را برای ولی به وجود آورده است، چرا که یکی از دستگاههای تصفیه خراب شدند و برقکار یا مکانیکی در شهر لنده نیست که بتواند این دستگاه را درست کند و ولی مجبور است با ترفندهایی اکسیژن کافی را به بچه ماهیها و ماهیهای پرواریاش برساند و همین مسئله کار را مشکلتر میکند.
ولی پیچ یک دستگاه را سفت میکند، میآید و از فلاکس لیوانی چای میریزد. «سال ۷۶ برای ساخت این مزرعه از دولت وام گرفتم و و همان موقع سود وام ۴ درصد بود و توانستم مزرعه خود را بنا کنم و از آن پس برای مسائل مختلف وام گرفتم و پس دادم و امروز هم وامی دارم که میگویند بهره آن ۱۲ درصد است اما در عمل من با ۲۰ درصد بهره، وام خود را پس میدهم.»
استراحت کوتاه ولی که به اندازه خوردن یک لیوان چای طول میکشد، تمام میشود و ولی به سمت استخرها میرود حالا باید قدمهای خود را با آرامش بیشتری بردارد تا ماهیهای درون استخر اضطراب نگیرند.
ولی بالای یکی از استخرها میایستد و به یکی از کارگران درباره چگونگی دادن غذا به ماهیهای آن میگوید و آرام قدم به سمت استخرهایی برمیدارد که بچه ماهیها در آنها در حال رشد هستند؛ «ما به طور لایهای ماهی تولید میکنیم یعنی امروز که در فصل تابستان هستیم ماهیهایی پرواری آماده فروش داریم و در بعضی استخرها ماهیهای در حال رشد داریم اما در خیلی از استخرها نیز بچهماهی ریختهایم تا بتوانیم در زمستان هم فروش ماهی داشته باشیم و برای این کار هر سال نزدیک ۴۰۰ هزار قطعه بچه ماهی از مرکز استان خودمان یعنی یاسوج میخریم تا بتوانیم هم جوابگوی قسط وامهای مزرعه باشیم و هم هزینه های زندگی را برآورده کنیم.»
ولی اصلی ترین مشکل پرورش ماهی را کیفیت غذای ماهیها میداند و میگوید: «کیفیت غذای ماهیها بسیار پایین آمده است به طوری که علت مریضی اکثر ماهیها در مزارع مختلف، نوع تغذیه آنهاست و اکنون نظارتی بر کارخانههای تولید خوراک ماهی نیست. یکی از مواد اصلی که باید در خوراک ماهی باشد، پودر ماهی است که قبل از این ۲۵ درصد از غذای ماهیها را تشکیل میداد اما اکنون یک درصد پودر ماهی هم در خوراک ماهی استفاده نمیشود و خود کارخانهها موادی میریزند که هیچ کیفیتی ندارد.»
برای ولی بار خوراک ماهی از شیراز آمده است و کارگران مشغول خالی کردن گونیهای خوراک ماهی هستند که از یک کارخانه از شیراز به مزرعه ولی در لنده آمده است. ولی ایستاده و منتظر است کارگران گونیها را به انبار ببرند؛ «قبلا خوراک ماهی وارد میشد و از آن برای خوراک ماهی استفاده میشد و من به یاد دارم که یک زمان خوراک ماهی از کشور شیلی میآمد و ماهیهای ما روزی ۱۲ گرم رشد داشتند و به چشم میدیدم که ماهی رشد میکند اما امروز کیفیت خوراک ماهی خیلی پایین آمده است و کارخانه ها هم مدیریت صحیحی ندارد.»
امروز برای ولی روز خوبی است؛ کامیونی از شیراز آمده تا برای ماهیهای مزرعه خوراک بیاورد و کامیون دیگری آمده تا ماهیهایش را به یاسوج ببرد. ولی مشغول چکوچانه زدن با راننده کامیون برای توافق درباره قیمت کرایه از لنده تا یاسوج است؛ در نهایت راننده و ولی به توافق میرسند اما ولی معترض است، نه تنها به کرایه کامیون بلکه به همه هزینههای تولید که این روزها به طور سرسامآوری بالا رفتهاند و کار ولی را دشوارتر کردهاند. ولی دوباره به سمت فلاکسش میرود و برای خود چای میریزد؛ «امروز اکثر کارها مثل همین پرورش ماهی به صرفه نیست اما اگر کار نکنیم چه کار کنیم و چه کسی میخواهد قسط وامهای مزرعه را بدهد؟ هرچند مشکلات و اضطراب زیاد است اما به هر نحوی که شده باید این مزرعه را بچرخانم چرا که رزق و نان خانواده من و کارگرانم از همین مزرعه تامین میشود.»
او میگوید: «سالهای گذشته ماهیهای خود را به بازارهای تهران و اصفهان میفرستادیم اما امروز توانستیم بازاری در استان کهگیلویه و بویر احمد و استان همجوار یعنی خوزستان برای ماهیهای خود دستوپا کنیم البته در مناطق اطراف هم خرده فروشی داریم.»
ولی درباره مصرف آب مزرعه خود میگوید: «امسال وضعیت آب بهتر شده است اما در کل ما مجاز به استفاده ۴۰۰ لیتر آب در ثانیه هستیم که از همین مقدار هم استفاده میکنیم اما ممکن است از این بیشتر هم استفاده کنیم ولی سالهایی که مثل سال گذشته خشکسالی باشد مصرف آب ما به ۲۰۰ لیتر میرسد که مشقت پرورش ماهی را خیلی زیادتر از حالت عادی کرده میکند.»
سختیهایی که کمبود آب در لنده برای پرورش ماهی به وجود آورده باعث شد تا ولی به فکر مصرف کمتر آب بیافتد و به همین خاطر مزرعه پرورش ماهی خود را مکانیزه کرده بود. او به هر سختی توانسته بود دستگاههای تصفیه آب و تزریق اکسیژن را در سالهای گذشته از آلمان و آمریکا به مزرعه پرورش ماهی خود بیاورد.
ولی در اینباره میگوید: «شاید از شمال کشور تا خوزستان من سومین کسی باشم که مزرعه پرورش ماهی خود را مکانیزه کرده است و با اینکار توانستم مقدار آب کمتری استفاده کنم؛ من در استخرهای خود در هر دوره تولید، شش تن ماهی پرورش میدهم و این میزان از ماهی حجم زیادی از آب میخواهد اما با دستگاههای جدید توانستم گازهای مضر آب را از بین ببرم و دوباره به آن اکسیژن وارد کنم و به همین علت یک چهارم گذشته آب مصرف میکنم.»
هر چند که ولی مزرعه پرورش ماهی خود را مکانیزه کرده بود اما مشکل اساسی او این بود که هیچ برقکار یا مکانیکی نیست که وقتی دستگاهها خراب میشوند، آنها را تعمیر کند. ولی میگوید: «بارها به مراکز تهران و اصفهان زنگ زدم و گفتند که تعمیرکار میفرستیم اما هنوز هیچ کس نیامده و من مجبور شدم که با دستگاه خراب به کار خود ادامه دهم؛ البته دو سال پیش از نروژ به اینجا آمدهاند و قطعات را عوض کردند و رفتند اما اکنون کسی نیست که بخواهد دوباره آنها را وارسی کند.»
روز به غروب رسیده و سکوت مزرعه را فرا گرفته است ولی و کارگرانش نشستهاند و نان و پنیر میخورند و گپ میزنند. آنها هر روز زیر آفتاب داغ لنده کار میکنند و عرق میریزند و در این میان سختیهای دیگری را هم که برآنها تحمیل شده بر خود هموار میکنند؛ هر چند این سختیها طاقت فرسا باشد.
انتهای پیام
این گزارش در سایت «اقتصاد 24» نیز منتشر شده است.