اَمِرتات

در اَمِرتات، اخبار، گزارش، تحلیل و یادداشت با موضوع زندگی روستایی بخوانید.

اَمِرتات

در اَمِرتات، اخبار، گزارش، تحلیل و یادداشت با موضوع زندگی روستایی بخوانید.

یک کشاورز: تا اقتصاد نفتی است، از کشاروز سراغی نمی‌گیرند

اقتصاد نفتی ، واژه ای است که دل همه تولیدکنندگان از صنعتی گرفته تا کشاورز را به درد آورده و حتی دولت نیز منتقد آن شده است! اما با همه این وحدت نظر و تاکیدات همچنان دولت‌ها از بوی نفت لذت می‌برند و حاضر به کنار گذاشتن آن از بودجه های سالیانه نیستند.

اردبیل یکی از نقاط زرخیز ایران است. کشاورزی در هر یک از نقاط این منطقه زبانزد مردم ایران بوده است از کشت وسیع دشت مغان گرفته تا دیم‌زارهای اردبیل تا باغ‌های سیب مشکین شهر تا گوسفندان و گاوهایی که اردبیلی‌ها پرورش می‌دهند تا عسل سبلان، همه و همه بر تارک کشاورزی این کشور می‌درخشند اما باید پرسید وضعیت کشاورزی امروز اردبیل چگونه است و چه بهتر که این مسئله را از زبان یک کشاورز اردبیلی شنفت.

چهره گندم‌گونش حکایت از سال‌ها کشاورزی زیرآفتاب داشت. دغدغه‌های زیادی برای با سواد شدن کشاورزان داشت و معتقد بود که کشاورزان بدون تسلط بر علوم کشاورزی نمی‌توانند راه به جایی ببرند. توسعه کشاورزی کشور و جلوگیری. از نابودی زمین‌های زراعی و باغ‌های زرخیز اردبیل، مشکین‌شهر و دشت مغان دغدغه این روزهای این کشاورز مشکین‌شهری بود که رشته موی خود را نه در آسیاب که بر روی زمین کشاورزی سپید کرده بود.

حجت ذاکری، در طول عمر خود هم کشاورز بوده است و هم دبیر زبان انگلیسی. حالا که بازنشسته شده با وجود کهولت سن کشاورزی می‌کند زیرا معتقد است که چاره‌ای جز کشاورزی ندارد و این شغل میراث پدری او است.

شیرینی لهجه آذری او مانع از این نمی‌شد که تلخی حرف‌‌هایش درباره کشاورزی استان اردبیل نادیده گرفته نشود با آهی که از فغانش بلند می‌شد از نابودی مغان با الگوی کشت موجود خبر می‌داد و راه چاره را در احیای دوباره تعاونی‌ها و اتحادیه‌ها می‌دانست.

او اعتقاد داشت که زیربنای توسعه هر کشوری، توسعه کشاورزی است و دولت ها اگر امنیت سیاسی را می‌خواهند باید امنیت غذایی را تامین کنند اما از طرفی نالان بود که به کشاورزان یا به قول خودش فعالان بی مزد محیط زیست بی‌مهری شده است و زمین های کشاورزی و باغ‌ها و آب و خاک استان اردبیل نیز مورد بی‌مهری قرار گرفته است.

گفت‌وگوی امرتات با این کشاورز مشکین‌شهری را در ادامه می‌خوانید:

در حال حاضر، کشاورزی مناطق مختلف استان اردبیل از جمله مشکین شهر و دشت مغان در چه وضعیتی به سر می‌برند؟

الگوی کشت استان بین گندم، جو و غلات می‌چرخد اما همین چرخش نیز بسته به مزیت مناطق  تقسیم شده است. برای مثال، در دشت مغان پنبه و سویا و در مشکین شهر گندم دیمی کشت می‌شود. اما در کل چندسالی است کشاورزی در کل کشور بلاصاحب است و تا زمانی‌که این نفت هست از کشاورزی سراغی نخواهیم گرفت. کشاورزی مغان هم دارد نابود می‌شود و مردم علاقه ای به کشت محصول نشان نمی‌دهند و به اجاره دادن اراضی روی آوردند.

پیش از این می‌گفتند مغان خزانه گندم است اما اکنون دیگر چنین چیزی درباره مغان درست نیست چراکه سقف تولید محصولات نمی‌تواند حتی نیاز ساکنین منطقه را تامین کند. دامداری در کل استان رونق دارد و باغداری در مشکین شهر از شرایط خوبی برخوردار است. در مغان باغات هسته دار و مقداری هم کشت و صنعت وجود دارد.

عمده کشاورزی مشکین‌شهر، باغداری است اما  گندم هم کشت‌ می‌شود که عمده آن دیم است و بخشی جزئی از زمین‌های گندم نیز آبی هستند.

نکته‌ای که وجود دارد این است که همه این بخش‌ها بی‌برنامه هستند؛ این چند سال اما گوش شنوایی پیدا نکردیم؛ دولت ها آمدند و رفتند و نمی‌دانیم گوش شنوایی پیدا خواهد شد یا خیر اما چیزی که می‌دانیم این است که با این روندی که پیش می‌رود امیدی به ادامه تولید نداریم.

ما اینگونه فهمیده‌ایم و در سطح جهانی هم این مسئله به اثبات رسیده است که زیربنای توسعه هر کشوری مبتنی بر کشاورزی است. هر کشوری کشاورزی را کنار بگذارد و شعار انحرافی دهد به جایی نمی‌رسد و این نکته در جامعه ما هم صدق می‌کند ما چنین می‌پنداریم که اگر جوامع به دنبال امنیت سیاسی بگردند باید در راستای تامین امنیت غذایی قدم بردارند و ما که تولید کننده و درگیر چنین مسائلی هستیم چنین برنامه‌ای برای تامین امنیت غذایی را نمی‌بینیم.حکومت‌ها می‌توانند برنامه‌ریز خوبی باشند و می‌توانند ناظر خوبی هم  باشند ولی نمی‌توانند تاجر یا تولید کننده باشند.

به عنوان یک کشاورز آینده بخش کشاورزی را چندان روشن نمی‌بینم و چنین فکر می‌کنم که اگر هر کشوری ظرفیت انسانی خود را در نظر نگیرد و سرمایه گذاری نکند به جایی نمی‌رسد و چنین استنباط می‌کنم که اگر برای منابع موجود زیرزمینی برنامه‌ای نداشته باشد به جایی نخواهد رسید.

حرف ما کشاورزان مشخص است. ما می‌گوییم برنامه‌ریزانی می‌خواهیم که مرد میدان باشند و کشاورزی دانش‌بنیان می‌خواهیم و به کشاورزانی نیاز داریم که مسلح به علوم نوین کشاورز و علوم اقتصادی باشند چراکه با کشاورزی معیشتی نمی توان راه به جایی برد.

برگردیم به کشاورزی استان اردبیل؛ در مسیر اردبیل و مشکین شهر باغات زیادی را بریده بودند و چوب تنومند درختان آن‌ها برخاک افتاده بود. علت این مسئله چیست؟

الناس مسلطون علی الاموالهم. من صاحب اموالم هستم و اگر برای من صرف نکند کاربری آن را تغییر تغییر می‌دهم.

چرا صرف نکرده است؟

در ترکی می‌گویند «یاغمادی یاغیش، بیتمدی قامیش» یعنی وقتی که باران نبارد، نی رشد نمی‌کند. وقتی من کشاورزی می‌کنم باغ احداث می‌کنم و در انتظار برگشت سرمایه هستم و می‌خواهم روزگار بگذرانم اما درآمد، کفاف هزینه را نکند منصرف می‌شوم.

سال هایی هست که محصول خوبی داریم اما بازاری برای فروش نیست.دولت‌ها باید برای محصولات مازاد بر نیاز داخل بازار یابی کنند. کشاورز تولید می کند اما باید به کدام بازار عرضه کند؟

کشور ما هفتمین تولید کننده میوه در جهان است و شهرستان مشکین شهر اولین شهرستان در استان اردبیل است که میوه تولید می‌کند اما باید پرسید این حجم از تولیدات به کدام بازار عرضه می‌شود؟ هرچند کشور ما از نظر مصرف میوه پرخور است اما در سال هایی که شرایط متعادل است سقف تولید بیش از نیاز جامعه است و مازاد باید صادر شود اما نکته اینجاست که کشاورز وظیفه بازاریابی ندارد.

به همین دلیل در خیلی از سال ها محصول کشاورز، روی دستش می‌ماند چراکه نه صنایع تبدیلی درستی داریم و نه برنامه ریزی خوب. ما بازار منطقه را هم از دست دادیم و نمی‌دانیم به کجا باید صادر کنیم. این برنامه ریزی دست کیست که هر سال منجر به ماندن محصول کشاورز روی دستش می‌شود.

امسال محصول سیب خوبی داریم اما نگران فصل برداشتیم چرا که محصول ما را می‌خواهند به نازل‌ترین قیمت بخرند.

بنابراین مجموع همه این مسائل است که باعث می‌شود باغداران کاربری زمین‌های خود را تغییر دهند و شاهد بریدن   درختان میوه باشیم. وقتی که تولید بی‌برنامه باشد درختان هم  بی برنامه بریده می‌شوند.‌

* شما گفتید کشاورزی باید علمی شود؛ خود شما به عنوان یک کشاورز چقدر برای علمی شدن تولید محصولاتتان تلاش کردید؟

تمام شاخصه‌ها در دست من کشاورز نیست که من خود آن را تامین کنم. مسئولان جامعه دولت ها هستند و ما تابع برنامه دولت ها هستیم . از طرفی هیچ کدام از کشاورزان ما سواد مرتبط با شغل خود را ندارند یا اصلا سواد ندارند برای مثال من دبیر زبان انگلیسی بودم اما چون شغل پدری من کشاورزی بوده است به ناچار وارد این میدان شدم و با شغل پدری ارتزاق کردیم.

وقتی این همه ماشین آلات تولیدی کشاورزی قیمت سرسام‌آوری دارند و بخش صنعت به بخش کشاورزی زور می‌گوید و دولت ها هم خوابیدند و خود را با دلار های نفتی اداره می‌کنند کشاورز دردش را به چه کسی بگوید؟

می‌گویید مغان در حال نابودی است؛ چرا؟

در مغان عوض گندم و جو، هندوانه می‌کارند.

باید چه بکارند؟

باید گندم و سویا و یا پنبه بکارند.

چون فقط محصولات استراتژیک هستند؟

یک کیلو گندم از یک تن هندوانه با ارزش‌تر است چرا که گندم با شکم مردم سر و کار دارد اما هندوانه آب است و خیلی بیش‌تر از گندم آب می‌برد.

به نظر شما نباید یک الگوی کشت برای مغان تعریف شود؟

نه تنها برای مغان بلکه برای کل کشور باید الگوی کشت تعریف کرد و ما این مسئله را سال هاست که از وزارت جهاد کشاورزی، رییس‌جمهور و سایر مسئولان می‌خواهیم که مملکت به الگوی کشت نیاز دارد و ما آمایش سرزمین می‌خواهیم.

اراضی کشاورزی دارد تخریب می‌شود و تغییر کاربری غیرقانونی بالای سرش است و یکسری دارند زمین ها را می‌بلعند و نابود می‌کنند.

این شعاری که می‌دهند برای آینده می‌توانیم برای ۲۰۰ میلیون نفر غذا تولید کنیم قرار است با کدام تولید و با کدام اراضی کشاورزی و با کدام کشاورز محقق شود؟

مگرچند درصد از کشاورزان ما تحصیلات عالیه دارند و چند درصد تحصیلاتشان مرتبط با شغل آن هاست که بتوانند به تنهایی کشاورزی خود را علمی کنند؟

تازه  قطعات کشاورزی مگر چند هکتار است. تجزیه اراضی و قانون ارث، کشاورزی کشور را نابود کرده است.

راجع به صنایع تبدیلی گفتید. به نظر شما بهتر نیست خود کشاورزان با هم تجمیع سرمایه کنند و صنایع تبدیلی ایجاد کنند؟  

از دوره قبل از انقلاب، علیه برنامه های اشتراکی و تعاونی غلط کاری‌هایی شده است و تعاونی‌های ضربه های زیادی خوردند.

در قانون اساسی آمده است که زیربنای اقتصادی ایران بر سه اصل است؛ بخش دولتی، بخش خصوصی و بخش تعاونی

بخش دولتی فنا فی الله است و دارند آن را می فروشند و خصولتی می‌کنند. بخش تعاونی هم که نابود است.

قبل از انقلاب از سال ۱۳۴۱ با تغییر نظام بهره‌برداری از ارباب رعیتی به رعیتی و خرده مالکی یک برنامه هرچند ناقص اما به نوبه خود خوب بود.

برای اینکه کشاورز از نظر نقدینگی و تامین نهاده ها در مضیقه نباشد سازمان تعاونی روستایی با شبکه‌های شرکتی و اتحادیه احداث کردند تا شبکه های تعاونی روستای به عنوان بازوی مسلح در کنار کشاورز قرار گیرد هرچند ناقص بود اما بهتر بود و چندگام به جلو بود اما علیه آن شعار دادند. هر چند در اسلام آمده است تعاونوا علی البر و التقوی اما بخش تعاونی را نابود کردند و در حال حاضر نیز آن را نابود می‌کنیم.

کشاورز به تنهایی نمی‌تواند چند کار را انجام دهد و هم کشاورز هم تاجر و هم صنعتگر باشد. باید شبکه‌هایی باشد که آن را نداریم و برنامه اش را هم نمی‌بینیم.

کشاورز به خودی خود نمی‌تواند خود را به دانش مربوطه مجهز کند. وقتی که وضع دانشکده های کشاورزی ما این است که مدرک دست بچه‌ها می دهند و آنها را متوقع می‌کنند همین می شود که به سر زمین نمی آیند چون فکر می کنند چون دانشگاه رفته اند باید پشت میز بنشینند در حالی که از ذره‌ای تجربه کشاورزی برخوردار نیستند.

شنیده ام در ژاپن در کتاب کلاس اول اینگونه آموزش می دهند که “بچه ها ما کشور فقیری هستیم و منابع زیرزمینی نداریم اگر بخواهیم زندگی کنیم باید کار کنیم و اگر کار نکنیم می‌میریم!» در مقابل به فرزندان ما می آموزند که ما کشور ثروتمندی هستیم یعنی کار نکنید و بروید مصرف کنید و نتیجه‌اش چیزی می‌شود که می‌بینیم.

کار و تولید یک ارزش است اما در کجا؟ در جامعه‌ای که به تولید کننده و تولید و به نیروی خودش افتخار کند و جامعه ما از این جهت خیلی عقب است.

با تمام حرف‌هایی که زدید، راه حل نجات مغان چیست؟

سال ها قبل از انقلاب ۹ واحد شرکت های سهامی زراعی در مغان فعال بود و همچنین  یک واحد در ابتدا و سپس دو واحد تشکیلات کشت و صنعت مغان و پارس ایجاد شد اما به قول آذری‌ها ما “بالابان” یا “سرنا” را برعکس می‌نوازیم چرا که آن‌ تشکیلات را هم فروختند و شرکت های سهامی زراعی را نابود و منحل کردند و درب و داغان کردند و گفتند تعاونی و شرکت های سهامی را نمی‌خواهیم و قطعات موجود هم کوچک تر شد.

باید اهل فن را جمع کرد. ما به شعار احتیاج نداریم بلکه به انسان های با مغز و متفکر حتی از سطح دنیا نیاز داریم که برای ما نسخه بنویسند و اینهایی که هستند نسخه پیچ نیستند.

فقط هم دولت از پس آن بر می‌آید؟

بخش خصوصی هم باید باشد. دولتی ها هیچند و به درد ما نمی‌خورند.

حالا که دولت هیچ است بخش خصوصی نمی‌تواند لنگان لنگان جلو بیاد؟

اعتماد از بین رفته است و کشاورز نمی داند صاحب من کیست؟

مگر باید صاحب داشته باشد؟

باید صاحب داشته باشد؛ مجلسی‌ها هم که آنجا نشسته اند نمایندگان تولید کننده نیستند و با شعارهایی نشستند و برنامه ریز نیستند. وضعیت ما تحول درونی می‌خواهد و ساختار نیاز دارد. تولید کننده بلاصاحب است و خودش خود را نمی‌شناسد و خود را باور ندارد و باید بیدارش کرد. برای این کار باید توان مالی باشد تا کشاورز بیدار شود و جایگاه خود را بفهمد.

پایان پیام

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.